صفحه اصلی نقشه سایت خوراک
تبلیغات
محصول پرفروش فروشگاه
Title
عنوان محصول
قیمت : ...
خرید پستی
توضیحات محصول
تبلیغات شما
تبلیغات شما
شماره های تماس کارکنان دانشگاه پیام نور مرکز قم شهیدی که روز تولد نامزدش خانه را پر از گل سرخ کردنرم افزار محاسبه نفس برای اندرویدداستان کوتاه زبان و دندان پزشکانواع حساب های جاری در اقتصاد متعارف و غربشیعه علی (ع) متواضع استتوبه ی مرد بیابانی داستان سیب و دخترکپاور پوینت صکوک اوراق مشارکتچونان بی سواد ولی هوشمند
بلوک راست
موضوعات
آرشیو
لینک های دوستان

بلوک وسط

دعاى نيمه شب زندانى

تیوا
17:41
بازدید : 215

💥دعاى نيمه شب زندانى

#داستان_آموزنده

🔷در روزگار حكومت عبداللّه بن طاهر برخى از جادّه ها كه محل رفت و آمد مردم و كاروان ها بود ناامن شد . امير عبداللّه عده معينى را به پاسدارى از جادّه ها گماشت.
 در يكى از جادّه ها ده دزد را گرفتند و به جانب مركز حكومت گسيل دادند ، ولى يكى از آنان نيمه شب فرار كرد.
 فرمانده پاسداران به نظرش آمد كه شايد عبداللّه بن طاهر بگويد از او رشوه گرفتى و وى را فرارى دادى ، پس خود بايد به جاى او جريمه شود . حلاج بى گناهى را كه براى گذران معيشت از شهرى به شهرى به مزدورى مى رفت ، از وسط جاده گرفتند و او را دست بسته در جمع دزدان قرار دادند تا عدد نفرات تكميل شود . ده نفر را نزد عبداللّه بن طاهر آوردند . فرمان داد همه را به زندان اندازيد .
شبى مأموران به زندان آمدند و دو نفر را براى اعدام به چهارسوق شهر بردند . حلاج در اين ميان گفت : فرزندانم گمان مى كنند در شهرى نزد استادى مشغول كارم ، چه خبر دارند كه ستمگرى مرا بدون گناه همراه دزدان جاده ها به زندان انداخته . در آن لحظه شب دو ركعت نماز خواند ; سپس سر به سجده گذاشت و مشغول دعا و راز و نياز با حضرت بى نياز شد .
عبداللّه بن طاهر در آن وقت شب خواب ديد چهار بار از تختش به زمين افتاد . از خواب پريد ، وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند و خوابيد . خواب ديد چهار مار سياه پرقدرت حمله كردند و تختش را سرنگون ساختند ; بيدار شد . چراغ طلبيد و گماشتگان قصر را خواست و گفت : مظلومى در اين وقت شب به درگاه حق نالان است . پس از جستجوى زياد وارد زندان شدند ، حلاج را در حالى عجيب ديدند ، او را نزد امير آوردند ، پس از روشن شدن جريان فرمان داد : ده هزار دينار نزد حلاج آوردند . سپس به حلاج گفت : مرا به تو سه حاجت است : 1 ـ حلالم كن . 2 ـ اين هديه را بپذير . 3 ـ هر زمان حاجتى داشتى نزد من آى تا حاجتت را روا كنم .

حلاج گفت : من دو حاجت از سه حاجتت را مى پذيرم و آن حلال كردن تو و قبول اين هديه است ، ولى سومى را هرگز نمى پذيرم ; زيرا كمال ناجوانمردى است كه درگاهى كه به خاطر ناله و زارى من تخت تو را سرنگون كرد رها كنم و به درگاه مخلوق ضعيف هيچ كاره روم !

🌐پایگاه عرفان
🎯کانال خودسازی و چله گیری ترک گناه
Telegram.me/tarkgonah


مطالب مرتبط
بررسی مدارک و اسناد حضور حسنین در فتوحات دوران خلفا
دانلود مداحي بسيار زيباي عربي-فارسي یه دختری تو خیمه ها
رضایت مادر
اقرار جوان گناهكار
توبه ی مرد بیابانی
عمل خیر جوان و طول عمرش
احمد خضرویه و دزد
ابراهیم نفرین نکن
داستان سیب و دخترک
سم میخوری؟
ارسال دیدگاه
کد امنیتی رفرش
بلوک پایین
مطالب محبوب
آخرین مطالب ارسالی سایت
بلوک چپ
ورود به سایت
رمز عبور را فراموش کردم ؟
عضویت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
مطالب تصادفی
کدهای اختصاصی
بلوک چپ
تبلیغات متنی
محل تبلیغات متنی شما با قیمت ارزان
YOUR ADS
تبلیغات متنی
محل تبلیغات متنی شما با قیمت ارزان
YOUR ADS
تبلیغات متنی
محل تبلیغات متنی شما با قیمت ارزان
YOUR ADS