صفحه اصلی نقشه سایت خوراک
تبلیغات
محصول پرفروش فروشگاه
Title
عنوان محصول
قیمت : ...
خرید پستی
توضیحات محصول
تبلیغات شما
تبلیغات شما
رضایت مادرنرم افزار محاسبه نفس برای اندرویدآه ثمربخش توبه کارآسیب اجتماعی خانواده هایی که والدین همجنسگرا دارندداستان سیب و دخترکدعاى نيمه شب زندانى روشن کردن شمع با دود شمعالواطی استاد اخلاقتوبه ی مرد بیابانی آزمون رمزی ریست در ایویوز  ramsey reset test
بلوک راست
موضوعات
آرشیو
لینک های دوستان

بلوک وسط

بررسی مدارک و اسناد حضور حسنین در فتوحات دوران خلفا

تیوا
15:02
بازدید : 169

بسم الله الرحمن الرحیم

 از دیرباز میان شیعه و اهل سنت در موضوع امامت و جانشینی رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) اختلاف وجود داشته، و هر کدام از این دو فرقه سعی نموده اند تا با دلایلی به ردّ ادعای طرف مقابل بپردازند.

یکی از دلایلی که از سوی اهل سنت ارائه گردیده، و طبق آن حکومت خلفای سه گانه از سوی ائمه ی طاهرین (علیهم السلام) مورد تائید قرار گرفته است، مساله ی حضور امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) در جنگ ها و فتوحاتی است که خلفا داشته اند.

برخی شیعیان پیرامون صحّت این ادعا و نیز دلالت آن سخن گفته و آن را نقض نموده اند. ما نیز در این مقاله سعی می کنیم بدون توجه به شواهد و قرائن خارجی، صرفاً منابع و اسناد چنین ادعائی را مورد سنجش قرار دهیم و نشان دهیم که هیچ مدرک معتبری در این باره وجود ندارد. إن شاء الله در آینده به مطالب دیگری که مطابق با رای ما در این باره است، خواهیم پرداخت.

 

*****

مقدمه

 

طبیعی است وقتی یک نفر از اهل سنت قصد دارد تا بر شیعه احتجاج کند، باید از منابع قابل اطمینان و مورد قبول شیعه دلیل بیاورد، نه از کتب خودش؛ درست همان کاری که شیعه می کند و هرگاه می خواهد بر اهل سنت استدلال کند، از کتب مقبول آن ها نظیر صحاح، تفاسیر یا تواریخ اهل سنت به ذکر دلیل می پردازد.

ابن حزم ظاهری از علمای فقه اهل سنت، پس از ذکر طوایفی از شیعه در این باره می نویسد:

 

احتجاج ما با روایات خودمان بر آن ها معنی ندارد، زیرا آن ها این روایات را تصدیق نمی کنند، و همین طور احتجاج آن ها با روایات خودشان بر ما بی معنی است، زیرا ما آن روایات را تصدیق نمی کنیم. بلکه هر کس می خواهد بر دیگری احتجاج کند، لازم است با آن چیزی باشد که مورد قبول طرف مورد احتجاج است؛ حال فرد محاجّه کننده خودش آن را قبول داشته باشد یا نداشته باشد.

 

لا معنى لاحتجاجنا عليهم برواياتنا فهم لا يصدقونا ولا معنى لاحتجاجهم علينا بروياتهم فنحن لا نصدقها وإنما يجب أن يحتج الخصوم بعضهم على بعض بما يصدقه الذي تقام عليه الحجة به سواء صدقه المحتج أو لم يصدقه .

الفصل في الملل والأهواء والنحل، ابن حزم الطاهري، ج 4 ص 78 (مكتبة الخانجي- القاهرة)

 

از آنجا که در طول تاریخ، شیعه همواره در منابع اهل سنت غور و تفحص نموده، و همیشه جهت اسکات خصم از مدارک آن ها سند داده است، طرف مقابل متوهم شده که شیعه منابع وی را قبول دارد و اساساً هر کسی که می خواهد مطلبی تاریخی بیان کند، باید از منابع اهل سنت باشد!

متاسفانه این دیدگاه غلط در میان برخی شیعیان نیز رخنه کرده، و هیچ مطلب تاریخی را نمی پذیرند مگر آن که در کتب اهل سنت هم آمده باشد.

در حالی که امر درست چنین نیست. بلکه همان طور که ابن حزم گفته، شیعه تنها جهت استدلال بر طرف سنّی خود به منابع وی استناد نموده، در حالی که ممکن است اصلاً آن ها را قبول نداشته باشد. سنّی هم هر گاه می خواهد بر شیعه استدلال کند، باید از منابع مورد قبول وی سند بدهد.

 

این مقدمه را گفتیم تا از آن در این بحث استفاده نمائیم. بررسی های ما نشان می دهد که تمامی مدارک و منابع ادعای حضور حسنین (علیهما السلام) در فتحات دوران خلفا، منحصر به کتب اهل سنت بوده و اثری از این مطلب در کتب شیعه وجود ندارد. لذا نه اهل سنت می توانند با آن بر شیعه محاجّه کنند، و نه یک شیعه می تواند بر اساس آن اعتقاد خود را بسازد (چه این که مطالب مخالف آن در منابع مورد قبول فریقین بسیار است).

 

بدین ترتیب اصل پذیرش چنین ادعائی از سوی اهل سنت، عملاً ناممکن بوده و لذا سخن در این باب به نحوی تمام است. با این وجود ما برای آن که نشان دهیم حتی یک فرد سنّی حقیقت جو هم نمی تواند نسبت به حضور حسنین (علیهما السلام) در فتوحات دوران خلفا مطمئن باشد، تک تک مدارک و اسناد موجود در این باره را مورد بررسی قرار می دهیم. به زودی برای خواننده ی محترم روشن خواهد شد که حتی یک مدرک و سند معتبر هم - ولو نزد اهل سنت - در این باره وجود ندارد.

 

********

جنگ دوم- فتح گرگان و مازندران

دسته ی دوم- حضور به همراه سعید بن عاص

 

ابتدا متن منابع موجود را با هم می بینیم.

 

1-      بلاذری (279هـ)

جرجان وطبرستان ونواحيها

قالوا: ولى عثمان بن عفان رحمه الله سعيد بن العاصى بن سعيد ابن العاصى بن أمية الكوفة في سنة تسع وعشرين.

... فغزا سعيد طبرستان، ومعه في غزاته فيما يقال الحسن والحسين أبناء على بن أبي طالب عليهم السلام.

فتوح البلدان، البلاذري،

ج 2 ص 411 (مكتبة النهضة المصرية - القاهرة - 1956م) ص 330 (دار الكتب العلمية - بيروت – 1403هـ)

 

2-      طبری (310هـ)

ثم دخلت سنة ثلاثين

ذكر الخبر عنه عن غزو سعيد بن العاص طبرستان

حدثني عمر بن شبة قال حدثني علي بن محمد عن علي بن مجاهد عن حبش بن مالك قال غزا سعيد بن العاص من الكوفة سنة ثلاثين يريد خراسان ومعه حذيفة ابن اليمان وناس من أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم ومعه الحسن والحسين وعبد الله بن عباس وعبد الله بن عمر وعبد الله بن عمرو بن العاص وعبد الله بن الزبير.

تاريخ الأمم والملوك، الطبري، ج 2 ص 607 (دار الكتب العلمية - بيروت) ج 3 ص 323 (مؤسسة الأعلمي- بيروت/ مطابق الطبعة بريل - لندن)

 

3-      مقدسی (507هـ)

وفي أيام عثمان افتتح جرير بن عبد الله البجلي الأرمينية وغزا سعيد بن العاص طبرستان ومعه الحسن والحسين ابنا علي عليهم السلام فافتتحها صلحا.

البدء والتاريخ، المطهر المقدسي، ج 5 ص 198 (مكتبة الثقافة الدينية - بورسعيد)

 

4-      ابن جوزی (597هـ)

ثم دخلت سنة ثلاثين

وفي هذه السنة غزا سعيد بن العاص طبرستان وذلك أنه خرج من الكوفة يريد خراسان ومعه حذيفة بن اليمان وناس من أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم ومعه الحسن والحسين وعبدالله بن عباس وعبدالله بن عمر وعمرو بن العاص وعبدالله بن الزبير.

المنتظم في تاريخ الملوك والأمم، أبو الفرج ابن الجوزي، ج 5 ص 7 (دار صادر - بيروت - 1358هـ)

 

5-      ابن اثیر (630هـ)

ثم دخلت سنة ثلاثين

ذكر غزو سعيد بن العاص طبرستان

في هذه السنة غزا سعيد بن العاص طبرستان فإنها لم يغزها أحد إلى هذه السنة وقد تقدم في أيام عمر الخلاف في ذلك وأن أصبهبذها صالح سويد بن مقرن أيام عمر على مال بذله؛ وأما على هذا القول فإن سعيدا غزاها من الكوفة سنة ثلاثين ومعه الحسن والحسين وابن عباس وابن عمر بن الخطاب وعبد الله بن عمرو بن العاص وحذيفة بن اليمان وابن الزبير وناس من أصحاب النبي.

الكامل في التاريخ، ابن الأثير، ج 3 ص 6 (دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ) ج 3 ص 109 (دار صادر - دار بيروت - 1386هـ/ 1966م)

 

6-      کلاعی (634هـ)

وذكر الطبري بإسناد له قال: غزا سعيد بن العاص وهو على الكوفة سنة ثلاثين يريد خراسان ومعه حذيفة بن اليمان وناس من أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم ومعه الحسن والحسين وعبد الله بن عباس وابن عمر وعبد الله بن عمرو وابن الزبير.

الإكتفاء بما تضمنه من مغازي رسول الله، الكلاعي الأندلسي، ج 4 ص 414 (عالم الكتب - بيروت - 1417هـ)

 

7-      ابن کثیر (774هـ)

سنة ثلاثين من الهجرة النبوية

فيها افتتح سعيد بن العاص طبر ستان في قول الواقدي وابي معشر والمدائني وقال هو اول من غزاها وزعم سيف انهم كانوا صالحوا سويد بن مقرن قبل ذلك على ان لايغزوها على مال بذله له اصباها فالله اعلم.

فذكر المدائني ان سعيد بن العاص ركب في جيش فيه الحسن والحسين والعبادلة الأربعة وحذيفة بن اليمان في خلق من الصحابة.

البداية والنهاية، ابن كثير، ج 7 ص 154 (مكتبة المعارف - بيروت) ج 7 ص 173 و 174 (دار إحياء التراث العربي- بيروت - 1408هـ/ 1988م)

 

8-      ابن خلدون (808هـ)

( غزو طبرستان )

وفى هذه السنة غزا سعيد بن العاصي طبرستان ولم يغزها أحد قبله وقد تقدم ان الأصبهبذ صالح سويد بن مقرن عنها أيام عمر على مال فغزاها سعيد في هذه السنة ومعه ناس من أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم منهم الحسن والحسين وابن عباس وابن عمر وابن عمرو وابن الزبير وحذيفة بن اليمان في غيرهم.

تاريخ ابن خلدون، ابن خلدون،

ج 2 ق2 ص 135 (مؤسسة الأعلمي - بيروت - 1391هـ/ 1971م) ج 2 ص 582 (دار القلم - بيروت - 1984م)

 

9-      محمد بن عبد الوهاب (1206هـ)

ثم دخلت سنة ثلاثين ... وفيها : غزا سعيد بن العاص من الكوفة خراسان ، ومعه حذيفة بن اليمان ، والحسن ، والحسين ، وعبد الله بن عمر ، وعبد الله بن عمرو بن العاص ، وعبد الله بن الزبير رضي الله عنهم .

مختصر السيرة، محمد بن عبد الوهاب، ص 312 (مطابع الرياض - الرياض)

 

درباره ی این مدارک و صحّت نقل آن ها نکات زیر قابل طرح است:

 

نکته ی یکم) تمامی نقل ها به مدائنی (225هـ) باز می گردد.

 

·     بلاذری (279هـ) منبع خود را ذکر نکرده و به گفتن عبارت " فيما يقال" بسنده کرده است. ولی با توجه به نقل های سایر مورخین و از جمله طبری، معلوم می شود که نقل بلاذری هم از مدائنی (225هـ) است.

·         در سندی که طبری (310هـ) آورده، نام مدائنی به چشم می خورد: "حدثني علي بن محمد".

·         نقل مقدسی (507هـ) هم بسیار شبیه نقل بلاذری است و با توجه به تاخرش، به احتمال قوی از وی گرفته است.

·         نقل ابن جوزی (507هـ) که به وضوح همان نقل طبری است.

·     ابن اثیر (630هـ) اگرچه مدرک نقل خود را در هنگام ذکر ماجرا نیاورده، ولی در مقدمه ی کتابش تصریح می کند که منبع اصلی کتاب وی، همان تاریخ طبری است:

 

من نمی گویم که همه ی حوادث تاریخی را جمع کرده ام، زیرا کسی که در موصل است، از آنچه در دورترین نقطه ی شرق و غرب است نمی تواند اطلاع دقیق کسب کند، ولی می گویم در این کتابم هر چه که تاکنون در یک کتاب جمع نشده بوده را جمع کرده ام، و هر کس در آن بنگرد صحت این مطلب را خواهد دانست. پس - در ذکر حوادث -  از کتاب تاریخ کبیر که آن را امام ابوجعفر طبری تالیف کرده شروع می کنم. زیرا آن کتابی است که همه به آن اعتماد کرده، و هنگام اختلاف به آن مراجعه می کنند. پس تمام شرح حال های آن را آورده ام.

 

ولا أقول إني أتيت على جميع الحوادث المتعلقة بالتاريخ فإن من هو بالموصل لا بد أن يشذ عنه ما هو بأقصى الشرق والغرب ولكن أقول إني قد جمعت في كتابي هذا ما لم يجتمع في كتاب واحد ومن تأمله علم صحة ذلك فابتدأت بالتاريخ الكبير الذي صنفه الإمام أبو جعفر الطبري إذ هو الكتاب المعول عند الكافة عليه والمرجوع عند الاختلاف إليه فأخذت ما فيه من جميع تراجمه.

الكامل في التاريخ، ابن الأثير، ج 1 ص 6 (دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ) ج 1 ص 3 (دار صادر - دار بيروت - 1386هـ/ 1966م)

·         کلاعی (634هـ) تصریح نموده که مطلبش را از طبری نقل می کند: "وذكر الطبري بإسناد له".

·     ابن کثیر (774هـ) هم کلیه ی وقایع مربوط به فتوحات را از ابن جریر یا همان طبری نقل می کند و در اینجا تصریح کرده که این مطلب، قول مدائنی است: " فذكر المدائني".

·     ابن خلدون (808هـ) نیز به مانند ابن اثیر نامی از منبع نقلش نیاورده، اما در پایان بحث خلافت خلفا و فتوحات و جنگ ها، به صراحت می گوید که این مطالب را از کتاب طبری نقل نموده است:

 

و این پایان سخن درباره ی خلافت اسلامی است، و آنچه از ارتداد، فتوحات و جنگ ها و نیز اتفاق و اجتماع در آن رخ داده. من خلاصه ی نکات مهم و اصلی آن ها را از کتاب طبری که همان کتاب تاریخ کبیرش می باشد آورده ام. زیرا آن کتاب موثق ترین کتابی است که در این باره دیده ایم، و دورترین کتاب از مطاعن و شبهه هائی است که درباره ی بزرگان امت و بهترین و عادل ترین شان از صحابه و تابعین وجود دارد.

 

وهذا آخر الكلام في الخلافة الإسلامية وما كان فيها من الردة والفتوحات والحروب ثم الاتفاق والجماعة أوردتها ملخصة عيونها ومجامعها من كتاب محمد بن جرير الطبري وهو تاريخه الكبير فإنه أوثق ما رأيناه في ذلك وأبعد من المطاعن عن الشبه في كبار الأمة من خيارهم وعدولهم عن الصحابة رضي الله عنهم والتابعين .

تاريخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج 2 ق2 ص 187و 188 (مؤسسة الأعلمي - بيروت - 1391هـ/ 1971م) ج 2 ص 650 (دار القلم - بيروت - 1984م)

 

در مجموع می توان گفت که نقل همه ی مورخین پیش گفته، به یک نفر باز می گردد و آن هم کسی نیست جز مدائنی.

ابن تغری بردی (874هـ) درباره ی مدائنی و کتاب تاریخش می نویسد:

 

مدائنی، شیخ، امام، عالم، حافظ و ثقه است. او صاحب تاریخی می باشد که بهترین تواریخ محسوب شده، و مردم کتاب تاریخ های خود را از او گرفته اند.

 

على بن محمد ابن عبد الله بن أبى سيف المدائنى الشيخ الإمام أبو الحسن كان إماما عالما حافظا ثقة وهو صاحب التاريخ وتاريخه احسن التواريخ وعنه اخذ الناس تواريخهم .

النجوم الزاهرة في ملوك مصر والقاهرة، ابن تغري بردى، ج 2 ص 259 (وزارة الثقافة والإرشاد القومي- مصر)

 

نکته ی دوم) سند نقل مدائنی به شدّت مخدوش و غیر قابل اعتماد است.

 

اولاً: "حنش بن ملک تغلبی" که راوی این مطلب است، مجهول بوده و وثاقتش ثابت نیست. در کتب رجال و حدیث  نامی از او نیست؛ تنها یک جا توضیحی درباره ی او آمده که آن هم باعث ذمّ اوست.

شمشاطی در کتابی که به شعر و شعرا اختصاص دارد، می نویسد:

 

حنش بن مالک تغلبی به دیدار حاکمان می رفت و نزد آن ها بزرگ مرتبه بود.

 

كان حنش بن مالك التغلبي زوارا للملوك ، عظيم القدر فيهم .

الأنوار ومحاسن الأشعار، الشمشاطي، ص 98 (منشورات وزارة الأعلام العراقية - بغداد - 1976م)

 

ثانیاً: "علی بن مجاهد" راوی بعدی این نقل نیز نزد علمای رجال اهل سنت متروک و متهم به دروغگوئی است. او همچنین قاضی ری نیز بوده است.

اگرچه جریر، احمد حنبل، یحیی بن معین (در یکی از دو قول منسوب به وی) و ابن حبان وی را توثیق نموده اند، اما برخی دیگر همچون ابن معین (در قول دیگرش)، ابن ضریس، ابن مهران، و ابوغسان او را تکذیب نموده اند. ر.ک.:

 

تهذيب الكمال، المزي، ج 21 ص 118 و 119، رقم 4127 (مؤسسة الرسالة - بيروت - 1400هـ/ 1980م)

تهذيب التهذيب، ابن حجر العسقلاني، ج 7 ص 330، رقم 613 (دار الفكر - بيروت - 1404هـ/ 1984م)

 

یحیی بن معین سخن جالبی درباره ی "علی بن مجاهد" دارد که نقل های او در خصوص فتوحات را زیر سوال می برد. او می گوید:

 

علی بن مجاهد حدیث جعل می کرد، و کتاب مغازی (=جنگ ها) را تالیف نموده و برای کلامش سند وضع کرده است.

قال صالح بن محمد الحافظ : سمعت يحيى بن معين ، و سئل عن على بن مجاهد فقال : كان يضع الحديث ، و كان صنف كتاب " المغازى " و كان يضع للكلام إسنادا .

 

ابن حجر عالم بزرگ رجال اهل سنت نیز در یک جمع بندی راجع به وی می نویسد:

 

علی بن مجاهد بن مسلم، قاضی کابلی. متروک و از طبقه ی نهم روات است. در شیوخ احمد حنبل، فردی ضعیف تر از او نیست. بعد از سال 180وفات یافته، و ترمذی از او حدیث نقل کرده است.

 

علي بن مجاهد بن مسلم القاضي الكابلي بضم الموحدة وتخفيف اللام. متروك من التاسعة وليس في شيوخ أحمد أضعف منه. مات بعد الثمانين. ت.

تقريب التهذيب، ابن حجر العسقلاني، ص 405، رقم 4790 (دار الرشيد - سوريا - 1406هـ/ 1986م) ص 704، رقم 4790 (دار العاصمة) ج 1 ص 702 (دار الكتبة العلمية - بيروت - 1415 هـ/ 1995م)

 

ثالثاً: چنان که ذکر شد، علی بن مجاهد متوفای بعد از 180 هجری است، و شیوخ او در که در کتاب تهذیب الکمال ذکر شده اند، در حدود سال های 145 تا 175 هجری از دنیا رفته اند. پس حنش بن مالک هم باید در همین سال ها وفات یافته باشد. لذا معلوم می شود که این نقل مشکل ارسال سند هم دارد، یعنی سند متصلی تا زمان واقعه ندارد. معلوم نیست که حنش بن مالک چطور توانسته از اتفاقی که بیش از یک قرن از آن می گذرد، اطلاع حاصل کند!

 

در مجموع می توان گفت که این سند دچار سه اشکال است: مرسل بودن، و مشتمل بودن بر افراد کذاب و مجهول.

 

نکته ی سوم) مدائنی و سایر راویان، در این گونه نقل ها مورد اعتماد نیستند.

 

گفته شد که حنش بن مالک زیارت کننده ی ملوک و عظیم القدر نزد آن ها، و علی بن مجاهد قاضی حکّام بوده است. یعنی هر دو از دوستداران و هواداران بنی عباس بوده اند. لذا نشر مطالبی که نشان از همراهی بزرگان اهل بیت (علیهم السلام) با خلفا در کشورگشائی ها دارد، می توانسته برای بنی عباس بسیار سودمند باشد.

به علاوه مقام و موقعیت مدائنی که این مطلب را از علی بن مجاهد نقل کرده، نشان از سرسپردگی اش به بنی امیه و بنی عباس دارد. برای شناخت مدائنی به ذکر دو مطلب بسنده می کنیم.

 

الف) نقل فراوان از یک عثمانی و جاعل حدیث برای بنی امیه

"عوانة بن الحكم" فردی است عثمانی که گفته شده برای بنی امیه اخباری وضع می کرده است. جالب آن که مدائنی از این فرد بسیار نقل کرده، تا جائی که گفته اند: بیشتر اخبار مدائنی از اوست.

 

روى عبد الله بن المعتز عن الحسن بن عليل العنزي أن عوانة بن الحكم كان عثمانيا وكان يضع أخبارا لبني أمية.

وعامة أخبار المدائني عنه.

معجم الأدباء (إرشاد الأريب إلى معرفة الأديب)، ياقوت الحموي، ج 4 صص 512 و 529 (دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ/ 1991م)

نكث الهميان في نكت العميان، الصفدي، ص 207 و 208 (دار الكتب العلمية - بيروت - 1428هـ/ 2007م)

لسان الميزان، ابن حجر العسقلاني، ج 4 ص 386، رقم 1167 (مؤسسة الأعلمي- بيروت - 1406هـ/ 1986م)

تنزيه الشريعة المرفوعة عن الأخبار الشنيعة الموضوعة، الكناني، (دار الكتب العلمية - بيروت - 1399هـ)

 

ب) ارتباط با ندیم آوازه خوان خلفای عباسی!

"اسحاق بن ابراهیم موصلی" (متوفای 235هـ) که همدم و همنشین خلفای عباسی رشید، مامون و واثق بوده، ید طولائی در آوازخوانی و ساخت سازها داشته و به همین علت نزد خلفا به جایگاه بلندی دست یافته است.

 

ابن النديم الموصلي (155 - 235 ه = 772 - 850 م) إسحاق بن إبراهيم بن ميمون التميمي. تفرد بصناعة الغناء، وكان عالما باللغة والموسيقى والتاريخ وعلوم الدين وعلم الكلام، راويا للشعر حافظا للاخبار، شاعرا، له تصانيف، من أفراد الدهر أدبا وظرفا وعلما.

نادم الرشيد والمأمون والواثق العباسيين.

الأعلام، خيرالدين الزركلي، ج 1 ص 292

 

اما مدائنی رابطه ی حسنه ای با این فرد داشته، به گونه ای که برای پر کردن جیب هایش به سراغ وی می رفته است!!

 

احمد بن ابی خیثمه می گوید: پدرم ابو خیثمه و یحیی بن معین و مصعب زبیری، شب ها بر در خانه ی مصعب جلسه داشتند. شبی از شب ها مردی سوار بر الاغی خرامان و لباسی نیکو بر آن ها گذر کرد. پس ایستاد و سلام داد. یحیی بن معین به طور اختصاصی با او سخن گفت و پرسید: ای ابو الحسن! به کجا می روی؟ گفت: به سوی آن فرد کریمی می روم که جیبم را از بالا تا پائین از درهم و دینار (سکه ی طلا و نقره) پر می کند. ابن معین پرسید: آن فرد کیست ای ابو الحسن؟ گفت: ابو محمد اسحاق بن ابراهیم موصلی.

وقتی آن مرد رفت، یحیی بن معین گفت: او موثق موثق موثق است (کنایه از اوج و شدّت وثاقت).

احمد بن ابی خیثمه می گوید: از پدرم پرسیدم: آن مرد که بود؟ گفت: مدائنی.

 

حدثني أحمد بن أبي خيثمة قال: كان أبي ويحيى بن معين ومصعب الزبيري يجلسون بالعشيات على باب مصعب. قال فمر عشية من العشيات رجل على حمار فاره وبزة حسنة فوقف فسلم وخص بمساءلته يحيى بن معين. فقال له يحيى: إلى أين يا أبا الحسن؟ قال: إلى هذا الكريم الذي يملأ كمي من أعلاه إلى أسفله دنانير ودراهم. فقال: من هذا يا أبا الحسن؟ قال: أبو محمد إسحاق بن إبراهيم الموصلي. قال: فلما ولى قال يحيى بن معين: ثقة ثقة ثقة. قال: فسألت أبي فقلت: من هذا الرجل: قال: المدائني.

الأمالي، اليزيدي، ص 143 (مطبعة جمعية دائرة المعارف - حيدر آباد الدكن - الهند- 1397هـ/ 1938م)

تاريخ بغداد، الخطيب البغدادي، ج 12 ص 54 (دار الكتب العلمية - بيروت)

معجم الأدباء (إرشاد الأريب إلى معرفة الأديب)، ياقوت الحموي، ج 4 ص 221 (دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ/ 1991م)

سير أعلام النبلاء، الذهبي، ج 10 ص 401 (مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413هـ)

تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، الذهبي، ج 16 ص 289 و 290 (دار الكتاب العربي- بيروت - 1407هـ/ 1987م)

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، الذهبي، ج 5 ص 185، رقم 5927 (دار الكتب العلمية - بيروت - 1995م) ج 3 ص 153، رقم 5921 (دار المعرفة - بيروت)

لسان الميزان، ابن حجر العسقلاني، ج 4 ص 253، رقم 689 (مؤسسة الأعلمي- بيروت - 1406هـ/ 1986م)

 

و معلوم است که این مواهب از سوی ندیم خلفا از چه رو به مدائنی که یک تاریخ نگار بوده، می رسیده است.

رابطه ی مدائنی با این فرد چنان نزدیک بوده که گفته اند:

 

مدائنی - که اصلیتی بصری داشته و در مدائن می زیسته - در بغداد به اسحاق بن ابراهیم موصلی پیوسته و هرگز از او جدا نشده، تا این که در خانه ی وی وفات یافته است.

 

واتصل بإسحاق بن إبراهيم الموصلي فكان لا يفارق منزله وفي منزله كانت وفاته .

مات المدائني ... في منزل إسحاق بن إبراهيم الموصلي وكان منقطعا اليه .

الفهرست، أبو الفرج النديم، ص 147 (دار المعرفة - بيروت - 1398هـ/ 1978م)

معجم الأدباء (إرشاد الأريب إلى معرفة الأديب)، ياقوت الحموي، ج 4 ص 220 (دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ/ 1991م)

سير أعلام النبلاء، الذهبي، ج 10 ص 400 و 401 (مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413هـ)

تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، الذهبي، ج 16 ص 290 (دار الكتاب العربي- بيروت - 1407هـ/ 1987م)

 

در مجموع می توان گفت که مدائنی و سایر رواتی که در سند نقل او قرار دارند، افرادی سرسپرده به دستگاه خلافت حاکم بوده، و لذا هیچ بعید نیست که بخواهند مطالبی را به دروغ به نفع خلفا و بر ضدّ اهل بیت (علیهم السلام) نقل کنند.

 

در پایان خوب است نقل دیگری از مدائنی را ببینیم که در آن نامی از حسنین (علیهما السلام) در میان صحابه ای که با سعید بن عاص به فتح گرگان و مازندران رفتند، نیست:

 

وحدثني عمر بن شبة قال حدثنا علي بن محمد قال أخبرني علي بن مجاهد عن حنش بن مالك التغلبي قال غزا سعيد سنة ثلاثين فأتى جرجان وطبرستان معه عبدالله بن العباس وعبدالله ابن عمر وابن الزبير وعبدالله بن عمرو بن العاص.

تاريخ الأمم والملوك، الطبري، ج 2 ص 608 (دار الكتب العلمية - بيروت) ج 3 ص 324 (مؤسسة الأعلمي- بيروت/ مطابق الطبعة بريل - لندن)

 

جمع بندی

اگرچه منابع تاریخی فراوانی حضور حسنین (علیهما السلام) در فتح گرگان و مازندران را آورده اند، اما همه ی آن ها تنها به دو سند ختم می شود، که هیچ کدام از آن دو سند نیز صحیح نبوده، بلکه مرسل، و مشتمل بر افرادی مجهول و حتی کذاب است.

به علاوه اصل وقوع چنین جنگی در زمان خلافت عثمان زیر سوال است.

همچنین نقلی وجود دارد که نامی از حضور آن دو امام در چنین جنگی نیامده است.

بنابر این جائی برای استناد به این مطلب باقی نمی ماند.

 

والسلام

 

منبع: http://ishia.blogfa.com/category/16

دانلود مداحي بسيار زيباي عربي-فارسي یه دختری تو خیمه ها

تیوا
10:56
بازدید : 495

دانلود مداحي بسيار زيباي عربي-فارسي یه دختری تو خیمه ها

با صداي سید محمد حسینی


یه دختری تو خیمه ها خواب اسیری می بینه

خواب می بینه رو صورتش گرد یتیمی میشینه

خواب می بینه گهواره رو دارن به غارت می برن

بچه ها رو تو قتله گه برا زیارت می برن

لیله حزن وسط الخیم طفله تشاهد باالحلم

والد هه راس اعلی الرمح قران و خلی هه باالیتم

شافت جثث فوگ الثرا دم الجراح ال معفره

وعلیهه یصوب دمع السما حتی النجوم متوتره

خواب می بینه تنگ غروب خیمه اهرو می سوزونن

راه فرار بسته شده بچه هارو میسوزونن



دانلود

رضایت مادر

تیوا
18:20
بازدید : 117

🔴 رضایت مادر

رسول خدا ( ص ) بر بالین جوانی که در حال احتضار ( مرگ ) بود حاضر گردید ، آن حضرت کلمه شهادت را به او تلقین فرمود ولی جوان نتوانست بگوید ، پرسید  آیا مادر دارد ؟

 زنی که نزد او بود عرض کرد بلی من مادر او هستم . فرمود  آیا بر او غضبناکی ؟
گفت آری شش سال است با او حرف نزده ام . آن حضرت خواهش فرمود از او راضی شود مادر به خاطر آن حضرت از جوان در گذشت و زبان آن جوان به کلمه توحید باز شد .

حضرت به او فرمود  چه می بینی ؟ گفت مردی سیاه و زشت روی بدبوی ، مرا رها نمی کند حضرت جمله ای یادش دادند  خواند و عرض کرد  می بینم مردی سفید رنگ خوشروی ، خوشبوی و خوشمنظر رو به من آورد و هیولای مهیب اولی از من دور شد . فرمود  همان جمله را تکرار کن پس از آن هیولای وحشتناک به کلی محو گردید .

 آن حضرت شاد شد و فرمود  خدا او را آمرزید آنگاه جوان از دنیا رفت.

#نیکی_به_والدین
#داستان_آموزنده
کانال خودسازی و چله ترک گناه
@tarkgonah

اقرار جوان گناهكار

تیوا
23:06
بازدید : 211


💥اقرار جوان گناهكار

منصور بن عمّار مى گويد : شبى از شب ها🌙 از خانه بيرون آمدم و از درب خانه اى عبور كردم ، صداى مناجات و راز و نياز جوانى را شنيدم كه اينگونه با پروردگارش راز و نياز مى كرد :

« پروردگارا ! هنگامى كه تو را معصيت مى كردم به قصد مخالفت و نافرمانى نبود ، هواى نفس بر من چيره شد😭 شيطان فريبم داد😔 در نتيجه ستمكار بر خود شدم و خويش را در معرض خشم تو قرار دادم »

چون اين سخنان را از او شنيدم سر بر شكاف در نهادم و اين آيه را از قرآن خواندم :
✨✨✨
« اى اهل ايمان خود و خانواده خود را از آتش دوزخ حفظ كنيد ، آتشى كه آتش گيره اش مردم و سنگ هاست ، بر آن آتش فرشتگان سخت دل و سخت گير گماشته شده اند ، از آنچه خدا به آنان فرمان مى دهد سرپيچى نمى كنند و آنچه را مأمورند انجام مى دهند »😣😓

چون اين آيه را تلاوت كردم ، صداى ناله آن جوان بلند شد و من از در آن خانه عبور كردم .

فردا صبح كه به در آن خانه گذر نمودم ، پيرزنى را آنجا ديدم كه زارى و فغان مى كرد و مى گفت : فرزندى داشتم كه شب ها از خوف حق گريه مى كرد😢 شب گذشته وقت مناجاتش كسى آمد و سر به در خانه نهاد و آيه اى از آيات عذاب حق را تلاوت كرد ، پس جوانم نعره زد و به اندازه اى گريه كرد تا آن كه جان به جان آفرين داد .

گفتم : مادر آن آيه را من خواندم و من سبب شدم كه روح او به عالم بقا شتافت😔 اجازه مى دهى او را غسل دهم ؟
 گفت : آرى . چون قطيفه از رويش برداشتم ديدم پلاسى در گردن دارد ، چون پلاس را از گردنش گشودم ديدم با خط سبز بر سينه او نوشته شده : ما اين عبد را به آب توبه غسل داديم !

📚عبرت آموز، آیت الله حسین انصاریان


🎯کانال خودسازی و چله ترک گناه
Telegram.me/tarkgonah

توبه ی مرد بیابانی

تیوا
23:00
بازدید : 319

توبه ی مرد بیابانی

اصمعى مى گويد : در بصره به سر مى بردم ، نماز جمعه را خوانده و از شهر بيرون رفتم ، مرد عربى را ديدم بر شترى نشسته و نيزه اى در دست دارد ، چون مرا ديد گفت : از كجايى و از كدام قبيله اى ؟ گفتم : از طايفه اصمع ، گفت : تو آنى كه معروف به اصمعى هستى ؟ گفتم : آرى ، من آنم ، گفت : از كجا مى آيى ؟ گفتم : از خانه خداى عزّ و جل ، گفت :

آيا در زمين براى خداوند خانه اى هست ؟

گفتم : آرى ، خانه مقدس معظم ، بيت الله الحرام ، گفت : آنجا چه مى كردى ؟ گفتم : كلام خدا مى خواندم ، گفت :

آيا براى خدا كلامى هست ؟

گفتم : آرى ، كلامى شيرين ، گفت : چيزى از آن را بر من بخوان ، سوره والذاريات را خواندم تا به اين آيه رسيدم :

( وَفِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ )(30) .

و روزى شما و آنچه كه به شما وعده داده شده در عالم بالاست .

گفت : اين كلام خدا و سخن او است ؟ گفتم : آرى ، سخن اوست كه به بنده اش محمد (صلى الله عليه وآله) نازل كرده ، گويى آتشى از غيب در او زدند ، سوزى در وى پديد آمد ، دردى شگفت آور از درونش سر زد ، نيزه و شمشير را بينداخت ، شتر را قربانى كرد و به تهيدستان واگذاشت ، لباس ستم از تن بينداخت و گفت :

اصمعى ! آيا به نظرت مى رسد كسى كه در جوانى به عبادت و طاعت برنخاسته ، قبول درگاه شود ؟

گفتم : اگر نمى پذيرفتند چرا پيامبران را مبعوث به رسالت كردند ، رسالت انبيا براى اين است كه فرارى را باز گردانند و قهر كرده را آشتى دهند .

گفت : اصمعى اين درد زده را دارويى بيفزاى ، و خسته معصيت را مرهمى بنه .

دنباله آيات خوانده شده را شروع كردم :

( فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَالاَْرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنطِقُونَ )

پس به خداى آسمان و زمين قسم كه وعده خدا حق است همانند سخنى كه با يكديگر داريد .

چون آيه را قرائت كردم چند بار خود را به زمين زده و نعره كشيد ، و همچون والهى سرگردان و حيران رو به بيابان نهاد .

او را نديدم تا در طواف خانه خدا ، دست به پرده كعبه داشت و مى گفت :

من مثلى وأنت ربّى ، من مثلى وأنت ربّى ؟

مانند من كيست كه تو خداى منى ، مانند من كيست كه تو پروردگار منى ؟

به او گفتم : با اين كلام و حالى كه دارى مردم را از طواف باز داشته اى ، گفت : اى اصمعى ! خانه خانه او و بنده بنده او ، بگذار تا براى او نازى كنم ، سپس دو خط شعر خواند كه مضمونش اين است :

اى شب بيداران ! چه نيكو هستيد ، پدرم فداى شما باد چه زيبا هستيد ، درب خانه آقاى خود را بزنيد ، به يقين در به روى شما باز مى شود .

سپس در ميان جمعيت پنهان شد ، آنچه از او جستجو كردم او را نيافتم ، حيرت زده و مدهوش ماندم ، طاقتم از دست رفت ، برايم جز گريه و ناله نماند.

📚عبرت آموز، آیت الله حسین انصاریان

کانال خودسازی و ترک گناه
Telegram.me/tarkgonah

عمل خیر جوان و طول عمرش

تیوا
17:46
بازدید : 135

عمل خیر جوان و طول عمرش

زن و شوهر متدّين و باصفایی به يكى از پيامبران خدا به نام يهودا مراجعه كردند و گفتند : ما از زمان ازدواج اشتياق به داشتن اولاد در قلبمان موج مى زد ولى تاكنون كه سال هاست از ازدواج ما گذشته از نعمت اولاد بى بهره مانده ايم ، از شما درخواست دعا و شفاعت نزد حق داريم تا اگر مصلحت باشد فرزندى به ما عطا شود . خطاب رسيد : به هر دو بگو من حاضرم پسرى به آنان عنايت كنم ولى شب عروسى او شب مرگ اوست ، اگر مى خواهند به آنان عطا نمايم !


احمد خضرویه و دزد

تیوا
12:43
بازدید : 287


🔴احمد خضرویه و دزد

دزدى به خانه احمد خضرويه آمد ، در خانه او چيز قابل توجهى براى سرقت نيافت ، خواست با دست خالى از خانه احمد بيرون رود ، بزرگوارى و عطوفت احمد مانع شد كه دزد با دست خالى از خانه بيرون رود ، ندا داد : اى دزد ! راضى نيستم با دست خالى از خانه ام بيرون روى ! دلوى از آب چاه برگير و غسل توبه كن ، سپس وضو بساز و مشغول نماز و توبه و استغفار شو ، شايد وسيله اى فراهم گردد كه با دست خالى از خانه من نروى . چون افق روشن صبح دميد ، بزرگى صد اشرفى به عنوان هديه نزد شيخ آورد ، شيخ آن صد اشرفى را به دزد داد و گفت : اين پاداش ظاهرى يك شب عبادت و اخلاص توست . دزد را حالتى دست داد كه از همه گناهان توبه كرد و روى به خدا كرد .



📚عبرت آموز،


کانال خودسازی و چله ترک گناه
Telegram.me/tarkgonah




ابراهیم نفرین نکن

تیوا
12:15
بازدید : 211

ابراهیم نفرین نکن!

وَكَذلِكَ نُرِى إِبرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكونَ مِنَ المُوقِنِينَ )
« و اينگونه ملكوت آسمان ها و زمين را به ابراهيم نمايانديم و براى اين كه از زمره اهل يقين گردد »

 نوشته اند كه : خدا وقتى چشم انداز ابراهيم را همه آسمان ها و زمين قرار داد ، و همه حجاب ها را از ديده او برداشت ، و زمين و آنچه در او بود را مشاهده كرد ، مرد و زنى را در حال زنا ديد ، همان لحظه نفرين كرد ، پس هر دو هلاك شدند ، سپس دو نفر ديگر را در آن حال ديد ، باز نفرين كرد هر دو نابود شدند ، چون دو نفر ديگر را در آن حال ديد و خواست نفرين كند به او وحى شد : نفرين خود را از بندگان و كنيزان من بردار ، يقيناً من آمرزنده و مهربان و بردبار و جبّارم ، گناهان بندگانم به من زيان و ضرر نمى رساند ، چنان كه طاعتشان به من سود نمى دهد .

من با بندگانم يكى از سه كار را انجام مى دهم : يا توبه مى كنند و من توبه آنان را مى پذيرم و گناهانشان را مى آمرزم و عيوبشان را مى پوشانم . يا عذاب را از ايشان باز مى دارم ، چون مى دانم از صلب ايشان فرزندانى مؤمن به وجود مى آيد ، پس با پدران ناسپاسشان مدارا مى كنم تا مؤمنان از صلب آنان به دنيا آيند ، وقتى مؤمنان به دنيا آمدند در صورتى كه پدرانشان توبه نكرده باشند عذاب را بر آنان مقرر مى دارم . و اگر نه اين بود و نه آن ، آنچه از عذاب در آخرت براى آنان آماده كرده ام بزرگ تر است از آنچه تو براى آنان مى خواهى .

اى ابراهيم ! مرا با بندگان خود واگذار كه منم بردبار و دانا و حكيم و جبار ، به دانايى خود زندگى آنان را تدبير مى كنم و قضا و قدرم را بر آنان جارى مى سازم.

📚عبرت آموز
#داستان_آموزنده

🎯کانال خودسازی و چله ترک گناه
Telegram.me/tarkgonah

داستان سیب و دخترک

تیوا
11:37
بازدید : 151

دختر کوچولویی دو تا سیب در دو دست داشت که مادرش وارد اطاق شد. چشمش به دو دست او افتاد. گفت: «یکی از سیباتو به من میدی؟»
دخترک نگاهی خیره به مادرش انداخت و نگاهی به این سیب و سپس آن سیب. اندکی اندیشید. سپس یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب.
لبخند روی لبان مادرش خشکید. سیمایش داد میزد که چقدر از دخترکش نومید شده است. امّا، دخترک لحظه‌ای بعد یکی از سیب‌های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت: «بیا مامان این سیب شیرین‌تره!»
مادر خشکش زد. چه اندیشه‌ای به ذهن خود راه داده بود و دخترکش در چه اندیشه‌ای بود.
هر قدر باتجربه باشید، در هر مقامی که باشید، هر قدر خود را دانشمند بدانید، قضاوت خود را اندکی به تأخیر اندازید و بگذارید طرف مقابل شما فرصتی برای توضیح داشته باشد.

سم میخوری؟

تیوا
11:21
بازدید : 89

آیت الله بهجت:

هیچ ذکری بالاتر و مهمتر از عزم پیوسته و همیشگی بر ترک گناه نیست؛ یعنی تصمیم داشته باشید اگر خداوند صدسال هم به شما عمر داد، حتی یک گناه نکنید،همچنان که اگر صد سال عمر کنید، حاضر نخواهید شد یک بار تَهِ استکانی زهر بنوشید؛ حقیقت و واقع گناه هم، زهر و سَمّ است.

✍️مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی بهجت (ره)

سخنانی از آِیت الله بهجت

تیوا
12:21
بازدید : 175

آیت الله بهجت ره


انسانی که نان خشکی اوراسیرمیکند،

ویا باسبزی وماست وپنیرمیتواندزندگی کند

این همه حرص وطمع به دنیاومال دنیابرای چه؟!


درمحضربهجت،ج۱،ص۳۱۴

_________________________________



⛔️نتیجه اعتماد به دشمن⛔️


آیت الله العظمی بهجت🔻

📝از وطن فروشی و وطن فروشان که غایت محـبت دول کفر است دور باشید. 

عواقب وطن فروشان به دول کفر را ملاحظه بنمائید! 

دیدیم و می بیـنیم که به محـلل های خـودشان، وفا نـمی کنند، 

👈مگر تا زمـانی که چــاره نـدارند، 

⛔️و پــس از آن، جـز پشـیمانی و عاقبت سوء برای تابعین آنها نمی ماند.

_____________________


🌷پرسش وپاسخ از حضرت آیت الله بهجت ره🌷

سئوال : زن و شوهری که بینشان خیلی اختلاف است چه باید بکنند ؟برای رفع اختلاف زن و شوهر چه باید کرد ؟ 


جواب : هر کدامشان که می خواهد رفع اختلاف شود یا فرد دیگر ، صدقه متعدد به افراد متعدد ، به دفعات زیاد بدهند و برای اصلاح ذات البین ، زیاد هم دعا بکنند . 

____________________



از حدیثِ «تَنَعَّمُوا بِعِبَادَتِي فِي الدُّنْيَا فَإِنَّكُمْ تَتَنَعَّمُونَ بِهَا فِي الْآخِرَةِ» (در دنیا به عبادت من متنعّم (دارایی و نعمت) شوید؛ زیرا در آخرت به همان متنعّم خواهید بود) برمی‌آید که عبادات قابلیت تنعم [در دنیا] را دارد، ولی ما عبادات را به‌گونه‌ای به‌جا می‌آوریم که گویا شلاق بالای سر ماست.


در محضر بهجت، ج١، ص٣۵٠

____________________


آیت‌الله بهجت ره:


مواظب باشید همواره در صراط مستقیم الهی حركت كنید و ذره‌ای از مسیر حضرت حق منحرف نشوید؛ زیرا اگر وارد صغیره شوید، پس‌فردا وارد كبیره می‌شوید و پس از آن كفر است.

_____________________


آیت‌الله بهجت قدس‌سره :


برای تسهیل طاعات و اجتناب از معصیت، راهی جز این نداریم که متوجه شویم و یقین کنیم که طاعت، نزدیکی به تمام نعمت‌ها و خوشی‌ها و دارایی‌ها و عزت‌هاست و معصیت، عبارت است از محرومیت و ناخوشی و نداری و ذلت و… .

(نکته‌های ناب، ص۵١)

_____________________



🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅

ایت الله بهجت ره


🌹اگر ملاقات خدا در آخرت ممکن باشد، در دنیا هم ممکن است به همان ملاک امکان؛ 


🌹منتها نه با دیدۀ سَر و بصر، بلکه با دیدۀ دل و بصیرت. 

_______________________

پرسش:


 کدام ذکر برای آرامش دل ، موثر تر است ؟ 


✅پاسخ:  🍃🌸احساس حضور خدا در همه حال،همه مسائل را حل می کند.

دست راست را روی قلب نهادن و قرائت سه بار سوره انشراح،برای آرامش دل مفید است.🍃🌸


_____________________

آیت الله بهجت(ره):


به چیزی غیر از توکل و یاد خدا برای انسان آرامش حاصل نمی شود و چیزی غیر از اعراض از یاد خدا و غفلت زندگی را تلخ و ناگوار نمی کند.

______________________


‍ آیت الله بهجت(ره):

«به غیر از حافظیت خدا، به هیچ چیز نباید اعتماد داشت. همه چیز در دست خداست.

در روایت است که «لاحول و لا قوة الا بالله» یعنی هیچ رو گرداندنی از گناهان نیست مگر با حفظ و نگه‌داری خود خدا و هیچ نیرویی بر طاعت و عبادت خدا نداریم، مگر به کمک و یاری خداوند.»

📚جناب عشق/ص۱۲

_____________________

آیت الله بهجت(ره):

«اگر ما جای خلفای بنی‌امیه و بنی عباس که خلافت را از اهلش غصب نمودند، بودیم و امکاناتی که برای آنها فراهم بود، برای ماهم فراهم می‌شد، آیا مانند آنها عمل نمی‌کردیم؟

از خدا میخواهیم که مورد چنین امتحانی قرار نگیریم، انسان در مقام امتحان یا مانند سلمان(ع) در اعلی علیین قرار میگیرد یا مانند معاویه در اسفل سافلین.»

📚رحمت واسعه/صفحه ۱۹۵


___________________





منبع: کمی تا بهجت🌷

@behjat135




چونان بی سواد ولی هوشمند

تیوا
18:02
بازدید : 165

چونان بی سواد ولی هوشمند

 

 چوپانی در بیابان مشغول چرانیدن گوسفندان بود، دانشمندی در سفر به او رسید و اندکی با او گفتگو کرد، فهمید که او بی‏سواد است، به او گفت: چرا دنبال تحصیل نمی‏روی؟ 

 چوپان گفت: من آنچه را که خلاصه و چکیده علوم (اسلامی) است آموخته ‏ام، دیگر نیازی به آموزش مجدد ندارم. 

دانشمند گفت: آنچه آموخته ‏ای برای من بیان کن. 

چوپان گفت خلاصه و چکیده همه علوم، پنج چیز است: 

1⃣ تا راستی تمام نگردد، دروغ نگویم. 

2⃣ تا غذای حلال تمام نشده، غذای حرام نخورم. 

3⃣ تا در خودم عیب است، عیب جویی از دیگران نکنم. 

4⃣ تا روزی خدا تمام نشده، به در خانه هیچ کسی برای روزی نروم. 

5⃣ تا پای در بهشت ننهاده‏ام، از مکر و فریب شیطان غافل نگردم. دانشمند او را تصدیق کرد و گفت: 

همه علوم در وجود تو جمع شده است و هر کس این پنج خصلت را بداند و به آن عمل کند به هدف علوم اسلامی رسیده است و از کتب علم و حکمت بی‏ نیاز است.


📚داستان دوستان


#داستان_آموزنده

🎯کانال خودسازی و چله ترک گناه

Telegram.me/tarkgonah


شیعه علی (ع) متواضع است

تیوا
17:53
بازدید : 137

🔶☑️شیعه علی (ع) متواضع است

حضرت امام عسكرى (عليه السلام) مى فرمايد : آگاه ترين مردم به حقوق برادران دينى و سخت كوش ترينشان در برآوردن حاجات آنان ، برترينشان از نظر شأن و مقام نزد خدا هستند و هركس در دنيا به برادران دينى اش تواضع و فروتنى كند نزد خدا از صديقين به شمار مى آيد و شيعه به حق على بن ابى طالب (عليه السلام) است .

سپس حضرت عسكرى (عليه السلام) مى فرمايد : دو برادر دينى على (عليه السلام) ـ پدر و فرزندى ـ مهمان آن حضرت شدند . امام براى خدمت به آنان برخاست و مقدمشان را گرامى داشت و هر دو را بالاى مجلس نشاند و روبروى آنان نشست ، سپس فرمان داد براى هر دو غذا آوردند و آنان از آن غذا خوردند . آن گاه قنبر طشت و آفتابه و حوله اى آورد و خواست دست پدر را بشويد ، حضرت از جا جست و آفتابه را از دست قنبر گرفت تا آب روى دست آن مرد بريزد . مرد دستش را به خاك ماليد و گفت : يا اميرالمؤمنين ! خدا مرا ببيند كه تو بر دست من با اين مقام و عظمتت آب مى ريزى ؟! حضرت فرمود : بنشين و دستت را بشوى ; زيرا خدا تو را و برادر دينى ات را مى بيند كه در اين زمينه ها امتيازى به تو ندارد و در خدمت به تو فضيلتى براى او نيست ، برادر دينى ات مى خواهد با شستن دست تو در بهشت زمينه خدمت به نفع خودش فراهم سازد ، آن هم خدمتى ده ها برابر عدد اهل دنيا و بر شمار خدمتكارانى كه در دنيا هستند !

پس مرد نشست و على (عليه السلام) به او گفت : تو را به حقى كه از من مى شناسى و آن را عظيم و بزرگ مى شمارى و تواضعى كه براى خدا دارى تا به آن پاداشت دهند سوگند مى دهم كه مرا به آنچه كه از خدمتم به تو افتخارت داده اند واگذارى و آنچنان با آرامش دستت را به وسيله من بشويى كه گويا قنبر آب روى دستت مى ريزد !

آن مرد تسليم تواضع على (عليه السلام) شد و دستش را با آب ريختن اميرالمؤمنين (عليه السلام)شست . وقتى كار تمام شد آفتابه را به فرزندش محمد بن حنفيه داد و فرمود : پسرم اگر فقط فرزند اين مرد مهمان من بود من خود آب به روى دستش مى ريختم ولى خداى عزّ و جلّ نمى پسندد كه بين پدر و پسر را چون با هم هستند فرق نگذارم ، پدر به روى دست پدر آب ريخت و بايد در اين موقعيت پسر روى دست پسر آب بريزد . پس محمد حنفيه به روى دست پسر آب ريخت و پسر دستش را شست . آن گاه حضرت عسكرى (عليه السلام)فرمود : كسى كه على (عليه السلام) را در تواضع و فروتنى پيروى كند شيعه واقعى او است.

📚عبرت، ایت الله انصاریان
#داستان_آموزنده
🎯کانال خودسازی و چله گیری ترک گناه
Telegram.me/tarkgonah

نفست را رام کن

تیوا
17:51
بازدید : 113

🔵نفست را رام کن

#داستان_آموزنده

روزى حضرت على (ع ) از درب دكان قصابى مى گذشت.
قصاب به آن حضرت عرض كرد:
يا اميرالمؤمنين! گوشت هاى بسيار خوبى آورده ام
اگر ميخواهيد ببريد!
 حضرت فرمود: الان پول ندارم كه بخرم.
عرض كرد من صبر مى كنم پولش را بعدا بدهيد.
 حضرت فرمود: من به شكم خود مى كويم كه صبر كند اگر نمى توانستم به شكم خود بگويم از تو مى خواستم كه صبر كنى ولى حالا كه ميتوانم به شكم خود مى گويم كه صبر كند.

آرى ، خاصيت نفس اماره اين است كه اگر تو او را وادار و مطيع خود نكنى او تو را مشغول و مطيع خود خواهد ساخت پس يا ازاده اى يا اسير و تمام سلوك در خلاصه مى شود در همين يك جمله ، بندهاى اسارت را پاره كنيد
على (ع ) كه در ميدان جنگ مغلوب عمرو بن عبدودها و مرحب ها نمى شود، به طريق اولى و صد چندان بيشتر هرگز بر خود نمى پسندد كه مغلوب يك ميل و هواى نفس گردد.

🌐حکایت ها و هدایت ها در آثار شهید مطهری(ره)، ص(64

🎯کانال خودسازی و چله گیری ترک گناه
Telegram.me/tarkgonah

آمرزش زن زناکار

تیوا
17:49
بازدید : 377

💥آمرزش زن زناکار

عابدى از كثرت عبادت پشت ابليس را شكست . روزى لشكرش را خواند و گفت : كدام يك از شما مى توانيد اين عابد را از گردونه عبادت خارج كنيد ؟ هركس مكر و حيله خود را بيان كرد ولى مقبول نيفتاد تا يكى از آنان گفت : من او را از راه نماز گمراه مى كنم . حيله او را پسنديد و وى را مأمور به گمراهى كشيدن عابد كرد !!

ادامه داستان در ادامه مطلب

الواطی استاد اخلاق

تیوا
18:03
بازدید : 189

✳️الواطی استاد اخلاق


ایام فاطمیه بود . من در شمیران پای منبر سید می رفتم، به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ده شب مراسم عزاداری بود، منبرش که تمام شد، برگشت به من گفت که فلانی! گفتم : بله، گفت: حالش را داری امشب برویم با همدیگر الواطی کنیم؟ 

من اول تعجب کردم، گفتم: آقا شوخی تان گرفته؟ گفت : نه، امشب می خواهیم برویم الواطی، پول منبر را گرفتیم پولدار شدیم، حالش را داری بیا تا برویم؟ گفتم : آقا اگر شما بروید الواطی ،ما هم هستیم، چون شما اگر الواطی هم بروید، معصیت خدا نیست، ثواب و حسنات است.گفت: پس ماشینت را روشن کن برویم ، ماشین را روشن کردیم و نشست بغل دست ما و گفت: راست برو میدان بهارستان.


ادامه داستان در ادامه مطلب

پیر روشن ضمیر

تیوا
18:02
بازدید : 107

🔴پیر روشن ضمیر


مرحوم آیت الله سید محمد حسین تهرانی نقل می‏کنند، دوستی داشتم از اهل شیراز به نام حاج مومن، او می‏گفت: 

یکی از ائمه جماعت شیراز روزی به من گفت بیا با هم به زیارت حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) برویم و یک ماشین دربست اجاره کرد و چند نفر از تجار در معیت او بودند، حرکت نموده به شهر قم رسیدیم و در آنجا یکی دو شب برای زیارت حضرت معصومه (علیه السلام) توقف کردیم و برای من حالات عجیبی پیدا می‏شد و ادراک بسیاری از حقایق را می‏نمودم. بالاخره به طرف تهران و سپس به طرف مشهد مقدس حرکت کردیم. از نیشابور که گذشتیم دیدیم مردی به صورت عامی در کنار جاده به طرف مشهد می‏رود و فقط یک کوله پشتی با خود داشت. اهل ماشین گفتند: این مرد را سوار کنیم ثواب دارد، ماشین هم جا داشت. 

ماشین توقف کرده چند نفر پیاده شدند و از آن جمله من بودم و مرد را به درون ماشین دعوت کردیم ولی او قبول نکرد، تا بالاخره پس از اصرار زیاد حاضر شد سوار شد به شرط آن که پهلوی من بنشیند و هر چه بگوید من مخالفت نکنم. 

سوار شد و پهلوی من نشست و در تمام راه برای من صحبت می‏کرد و از بسیاری از وقایع خبر می‏داد و حالات مرا یکایک تا آخر عمر گفت و من از اندرزهای او بسیار لذت می‏بردم و برخورد با چنین شخصی را از مواهب پروردگار و ضیافت حضرت رضا (علیه السلام) می‏دانستم تا کم‏کم به قدمگاه رسیدیم. 

همه پیاده شدیم، موقع غذا بود و من خواستم بروم و با رفقای خود غذا بخورم ولی او گفت: امروز با من غذا بخور! من نمی‏خواستم ترک رفاقت نمایم ولی چون ملزم شده بودم که از حرفهای او سرپیچی نکنم لذا به ناچار موافقت نموده و با آن مرد به کناری رفتیم و نشستیم. 

او از کیسه خود دستمالی بیرون آورد و نانی که گویا تازه بود با کشمکش سبز بیرون آورد و شروع به خوردن کردیم و سیر شدیم و بسیار لذت بخش و گوارا بود. 

در این حال گفت: حالا اگر می‏خواهی به رفقای خود سری بزنی و تفقدی بنمایی عیبی ندارد. من برخاستم و به سراغ آنها رفتم و دیدم در کاسه‏ای که مشترکاً از آن می‏خورند، خون و کثافات است و اینها لقمه بر می‏دارند و می‏خورند و دست و دهان آنها نیز آلوده شده ولی خودشان نمی‏دانند چه می‏کنند و با لذت غذا می‏خوردند، من هیچ نگفتم چون مامور به سکوت در همه احوال بودم. به نزد آن مرد بازگشتم، گفت: دیدی رفقایت چه می‏خوردند؟ تو هم از شیراز تا اینجا غذایت از همین چیزها بود و نمی‏دانستی، غذای حرام و مشتبه چنین است، از غذاهای قهوه خانه‏ها مخور، غذای کراهت دارد. 

گفتم: انشاء الله از این به بعد چنین می‏کنم. 

بعد گفت: حاج مومن! وقت مرگ من رسیده است، من از این تپه بالا می‏روم و آنجا می‏میرم، این دستمال را بگیر و پولی که در آن است را صرف غسل و کفن من بنما و هر کجا را که آقا سید هاشم صلاح بداند (آقای سید هاشم همان امام جماعت شیراز بود که در معیت او به مشهد آمده بودند) مرا دفن کنید. 

گفتم: آیا تو می‏خواهی بمیری؟ گفت: ساکت باش، من می‏میرم و این را به کسی مگو. 

سپس رو به مرقد مطهر ایستاد و پس از عرض سلام، گریه بسیار کرد و گفت: تا این جا پابوس آمدم ولی سعادت بیش از این نبود که به کنار مرقد مطهرت مشرف شوم. 

از تپه بالا رفت و من حیرت زده و مدهوش بودم، گوییی زنجیر فکر و اختیار از کفم بیرون رفته بود. 

لحظاتی بعد به بالای تپه رفتم، دیم به پشت خوابیده و پایش را رو به قبله دراز کرده و با لبخند جان داد، گویی هزار سال است که مرده است. 


از تپه پایین آمده و به سراغ آقای سید هاشم و سایر رفقا رفتم و داستان را گفتم، خیلی تاسف خوردند و از من مواخذه کردند که چرا به ما نگفتی و از این وقایع ما را مطلع ننمودی؟!

گفتم: خودش دستور داده بود و اگر می‏دانستم بعد از مردنش نیز راضی نیست، حالا هم نمی‏گفتم. 

تمام همراهان تاسف خوردند و همگی بالای تپه آمدیم و جنازه او را پایین آورده و در داخل ماشین قرار دادیم و به سمت مشهد رهسپار شدیم. 

وارد مشهد مقدس شدیم.


 حضرت آقا یک سره نزد یکی از علمای آنجا رفت و او را از این واقعه مطلع کرد. او با جماعت بسیاری آمدند و جنازه را غسل داده کفن نمودند و بر او نماز خواندند و در گوشه‏ای از صحن مطهر دفن کردند و من مخارج را از دستمال می‏دادم، چون از دفن فارغ شدیم، پول دستمال نیز تمام شد، نه یک ریال کم و نه زیاد! و مجموع پول آن دستمال دوازده تومان بود. 


📚معادشناسی ج۱ ص ۹۵

 

#داستان_آموزنده

کانال خودساری و چله ترک گناه

Telegram.me/tarkgonah


نه زنا کن نه روزه بگیر

تیوا
17:48
بازدید : 87

💥نه زنا كن، نه روزه بگير


#داستان_آموزنده


مردى به محضر حضرت سجاد (عليه السلام) آمد و گفت : من گرفتار زنانم ، روزى زنا مى كنم و روزى روزه مى گيرم ، آيا روزه ام كفاره زنايم مى شود ؟


 حضرت به او فرمود : چيزى نزد خدا محبوب تر از اين نيست كه اطاعت شود و از معصيت او بپرهيزند ، بنابراين نه زنا كن و نه روزه بگير ، سپس او را نزديك خود خواند و دستش را گرفت و به او خطاب كرد ، عمل اهل دوزخ را انجام مى دهى و اميد به ورود به بهشت را دارى ؟


📚کافی: 541/5


🎯کانال خودسازی و چله گیری ترک گناه

Telegram.me/tarkgonah


دعاى نيمه شب زندانى

تیوا
17:41
بازدید : 215

💥دعاى نيمه شب زندانى

#داستان_آموزنده

🔷در روزگار حكومت عبداللّه بن طاهر برخى از جادّه ها كه محل رفت و آمد مردم و كاروان ها بود ناامن شد . امير عبداللّه عده معينى را به پاسدارى از جادّه ها گماشت.
 در يكى از جادّه ها ده دزد را گرفتند و به جانب مركز حكومت گسيل دادند ، ولى يكى از آنان نيمه شب فرار كرد.
 فرمانده پاسداران به نظرش آمد كه شايد عبداللّه بن طاهر بگويد از او رشوه گرفتى و وى را فرارى دادى ، پس خود بايد به جاى او جريمه شود . حلاج بى گناهى را كه براى گذران معيشت از شهرى به شهرى به مزدورى مى رفت ، از وسط جاده گرفتند و او را دست بسته در جمع دزدان قرار دادند تا عدد نفرات تكميل شود . ده نفر را نزد عبداللّه بن طاهر آوردند . فرمان داد همه را به زندان اندازيد .
شبى مأموران به زندان آمدند و دو نفر را براى اعدام به چهارسوق شهر بردند . حلاج در اين ميان گفت : فرزندانم گمان مى كنند در شهرى نزد استادى مشغول كارم ، چه خبر دارند كه ستمگرى مرا بدون گناه همراه دزدان جاده ها به زندان انداخته . در آن لحظه شب دو ركعت نماز خواند ; سپس سر به سجده گذاشت و مشغول دعا و راز و نياز با حضرت بى نياز شد .
عبداللّه بن طاهر در آن وقت شب خواب ديد چهار بار از تختش به زمين افتاد . از خواب پريد ، وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند و خوابيد . خواب ديد چهار مار سياه پرقدرت حمله كردند و تختش را سرنگون ساختند ; بيدار شد . چراغ طلبيد و گماشتگان قصر را خواست و گفت : مظلومى در اين وقت شب به درگاه حق نالان است . پس از جستجوى زياد وارد زندان شدند ، حلاج را در حالى عجيب ديدند ، او را نزد امير آوردند ، پس از روشن شدن جريان فرمان داد : ده هزار دينار نزد حلاج آوردند . سپس به حلاج گفت : مرا به تو سه حاجت است : 1 ـ حلالم كن . 2 ـ اين هديه را بپذير . 3 ـ هر زمان حاجتى داشتى نزد من آى تا حاجتت را روا كنم .

حلاج گفت : من دو حاجت از سه حاجتت را مى پذيرم و آن حلال كردن تو و قبول اين هديه است ، ولى سومى را هرگز نمى پذيرم ; زيرا كمال ناجوانمردى است كه درگاهى كه به خاطر ناله و زارى من تخت تو را سرنگون كرد رها كنم و به درگاه مخلوق ضعيف هيچ كاره روم !

🌐پایگاه عرفان
🎯کانال خودسازی و چله گیری ترک گناه
Telegram.me/tarkgonah

نرم افزار محاسبه نفس برای اندروید

تیوا
19:29
بازدید : 771

نرم افزار محاسبه نفس برای اندروید

نرم افزار محاسبه نفس برای اندروید


پیام سازنده:

این برنامه یک برنامه کاملا شخصیه. همانطور که می بینید ، تو این برنامه یک سری اعمال را ثبت نکردیم که شما مجبور باشید حتما همونارو را تیک بزنید ، نه . بلکه هدف از این برنامه اینه که هر کی خودش باشه و خودشو خدای خودش. ببینیه فکر میکنه چه کاری بده ، چه کاری خوبه ، چی گناهه و چی خدا رو خوشحال می کنه. دستش باز باشه که با ثبت اعمالش ، هر عملی رو که خواست ترک یا تقویت کنه.


دانلود در ادامه مطلب

مطالب مذهبی برای تلگرام سری 1

تیوا
11:48
بازدید : 261





🌻🍃 آیت الله مجتهدے تهرانے(ره):


در روایت آمده است:

💖 هـرڪس از شدت تـرس خـدا زیاد گریه ڪند

به ازاے هـر قطره اشڪی ڪہ می ریزد ، خداوند هـزار خانہ در بہشت بہ او مے دهد

خـدا بـہ مـا توفیق بدهد که اگر گریـہ مان نمۍ گیرد ، اقلا تباڪی ڪنیم

🌻🍃شب ها به یاد گناهانمون بیفتیم و مثال بچـہ ای ڪه مرتڪب خطایے شده اند و از پـدرشان خجـالت مے کشند و سرشـان را پاییـن مے اندازند

ما هم سحـر بلنـد بشویم ، سرمـان را پایین بیاندازیم

《به خدا 💖 بگوییم: از تو خجالت می ڪشیم》

🌹 https://telegram.me/joinchat/A6bBgzv2NvgCRzKpJ-VT3w




🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟


پروردگار! 💞
❄️مرا نعمت دادی، ولی مرا شاکر نیافتی و دچار مصیبتم کردی، ولی صبورم ندیدی.
❄️پس با ترک شکر، نعمتت را سلب نکردی و با ناشکیبایی من، بر شدت آن نیفزودی.


پروردگارا! 💞
❄️از بزرگوار، جز بزرگواری نیاید.



ای آقا و مولایم! 💞
❄️آیا برای گرزهای آتشین، اعضای بدنم را خلق کرده ای؟ یا اندام درونی مرا برای نوشیدن آب های گرم دوزخ خلق کرده ای؟


خداوندا! 💞
❄️اگر مرا به گناهانم بازخواست کنی، من تو را به کرم و بخششت می خوانم.
❄️اگر مرا با خطاکاران قراردهی، دوستی ام نسبت به تو را به اطلاع آنان می رسانم.


ای آقای من! 💞
❄️طاعتم، تو را بهره ای نداده است و گناهم به تو ضرری نمی رساند.

✍پس آنچه را به تو سود و بهره ای نمی رساند، به من عنایت کن
✍و آنچه را به تو زیان نمی رساند، به من ببخشای.
👌به درستی که تو مهربان ترین مهربانانی.

#نیایش


🌹 https://telegram.me/joinchat/A6bBgzv2NvgCRzKpJ-VT3w


🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟


ادامه در ادامه مطلب ...

شهیدی که روز تولد نامزدش خانه را پر از گل سرخ کرد

تیوا
22:11
بازدید : 193

شهیدی که روز تولد نامزدش خانه را پر از گل سرخ کرد

دقیقا نمی دانم کجا بود ... شاید مارون الراس ... نمی دانم ....در باغ بزرگی که درست یک قدمی اسراییل به نام ایران است هر کسي مشغول کاری شد . ..و  من داشتم از دور نگاه دهکده های اسرائیلی می کردم ... گاهی اشتباهی از دهانم در می رفت و می گفتم اسرائیل ... دوستان لبنانی ام فورا اصلاحش می کردند ... که بگو فلسطین ...


درست آن طرف جاده .... جایی که پرچم حزب الله با شکوه با نسیم می چرخید یعنی اینجا سرزمین مقاومت است ....این پرچم زرد ... عجب بازی عاشفانه ای می کند با دل آدم .... انگار که مال من است ... مال خودم ... دوستش دارم ... نگاهم به پرچم حزب الله بود .... برادر میزبان که انگار خیلی وقت بود که دوست داشت سر صحبت را باز کند برای اولین بار شروع به حرف زدن کرد ....سالهاست که قصه شهدا را می نویسم ...حالا بوی شهادت برای من آشناست .... این جوان بوی شهادت می داد .... طلبه بیست و چند ساله لبنانی ... برای من قصه دوست شهیدش حسین را گفت


آرام ... فصیح ... به  لطافت همراهی  نسیم با پرچم با شکوه حزب الله .... که حسن هم مثل مصطفی مازح پسر یکی از خانواده های مرفه لبنان بود .. پدر  سعی می کند منصرفش کند .... سعی می کند نگذارد برود ... برایش خانه ای ساخت مثل بهشت ... که بمان ... ریشه بزن ... پرستو نباش ... با من بمان ...تمام هستی ام برای تو ... به یک شرط ....بمان .... نرو .... من فقط تو را دارم ... و نامزدت ... که اینقدر دوستش داری که روز تولدش تمام خانه را پر از گل سرخ کردی ....


پسر نمی گذرد ... پدر با عصبانیت می گوید برو بیرون ... برای ابد ....حق برگشتن نداری حالا که می خواهی بروی .... چه می دانست حسین دیگر بر نمی گردد؟ .... خیال می کرد فشار که بیاورد حسین می ماند ... گاهی بزرگتر ها نمی دانند ... نمی دانند که بچه هایشان کبوتر شده اند .... باید بروند .... مثل حسین .... گذشت ... از همه دنیا ...


برادر میزبان که قصه دوست شهیدش را می گفت ... به زحمت جلوی اشک هایم را گرفته بودم. و انگار او هم ... من موج اشک را میدیدم که تا ساحل چشم هایش می آمد و می رفت .... وقتی با کلماتی آرام و شمرده ... قصه دوستش حسین را برای من می گفت .... تا خوب قصه در جانم نفوذ کند ....  برای من قصه حسین را می گفت ... و من داشتم به دنیایی که در آن نفس می کشیم می اندیشیدم ....در دنیایی که عده ای مثل لاشخور دل به دنیا بسته اند ... در دنیایی که ارزش آدم ها به پرده و دکوراسیون خانه هایشان است ...


در دنیایی که شکل ظاهری زندگی آدم ها از باطن روح آدم ها با ارزش تر است ... در دنیایی که آدم ها به درجه ای از هبوط می رسند ... که قبل از ارزش گذاری روی انسان ها روی خانه و زندگی و فرش و دکور منزلشان قیمت می گذارند .... چطور یکی می شود حسین؟ .... نمي دانم ... گاهی خدا روی قلب انسان دست می کشد .... مثل قلب حسین ... دوست برادر میزبان ما .... که به آرامی کلمات فصیحش ...قصه حسین را به عمق روح من می ریخت  ... و من با چشمایی که به زحمت سعی می کردم که خیس نباشند گوش می کردم .. و در سکوت فریاد می زدم ... حسین ... به من بگو کلمه عبور چیست؟؟؟؟ چطور می شود مثل تو از دنیا برید؟ رازش را بگو ... 


سخت است برای من پیدا کردن راز آن از لبخند کمرنگت ... حالا که عمیق از پشت شیشه تلفن همراه دوستت داری به من لبخند می زنی و با نگاهت ... انگار ته وجودم را می گردی .... و می خواهی ببینی که عاشقم یا نه ... به من یاد بده ... کلمه عبور را فراموش کرده ام من ... به من بگو ... چطور از این مرحله بگذرم ... چطور در دنیا متوقف نشوم ... حسین ...باز به پرچم نگاه کردم ... قصه به آخر رسیده بود و در جان من تازه شروع شده بود انگار ...... مارون الراس .... یک قدمی فلسطین اشغالی ..احساس امنیت و آرامش می کردم ... آرامشی که هدیه مقاومت نابترین جوان های شیعه بود ....


شهید حسین حموده

کانال ترک گناه

https://telegram.me/tarkgonah
❤️💞❤️💞❤️💞

بلوک پایین
مطالب محبوب
آخرین مطالب ارسالی سایت
بلوک چپ
ورود به سایت
رمز عبور را فراموش کردم ؟
عضویت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
مطالب تصادفی
کدهای اختصاصی
بلوک چپ
تبلیغات متنی
محل تبلیغات متنی شما با قیمت ارزان
YOUR ADS
تبلیغات متنی
محل تبلیغات متنی شما با قیمت ارزان
YOUR ADS
تبلیغات متنی
محل تبلیغات متنی شما با قیمت ارزان
YOUR ADS