صفحه اصلی نقشه سایت خوراک
تبلیغات
محصول پرفروش فروشگاه
Title
عنوان محصول
قیمت : ...
خرید پستی
توضیحات محصول
تبلیغات شما
تبلیغات شما
آسیب اجتماعی خانواده هایی که والدین همجنسگرا دارندنفست را رام کناقرار جوان گناهكارشهیدی که روز تولد نامزدش خانه را پر از گل سرخ کردآیا یک سیاهچاله داغ است؟مطالب مذهبی برای تلگرام سری 1رفع سحر و جادوداستان سیب و دخترکانواع حساب های جاری در اقتصاد متعارف و غرباحمد خضرویه و دزد
بلوک راست
موضوعات
آرشیو
لینک های دوستان

بلوک وسط

رضایت مادر

تیوا
18:20
بازدید : 118

🔴 رضایت مادر

رسول خدا ( ص ) بر بالین جوانی که در حال احتضار ( مرگ ) بود حاضر گردید ، آن حضرت کلمه شهادت را به او تلقین فرمود ولی جوان نتوانست بگوید ، پرسید  آیا مادر دارد ؟

 زنی که نزد او بود عرض کرد بلی من مادر او هستم . فرمود  آیا بر او غضبناکی ؟
گفت آری شش سال است با او حرف نزده ام . آن حضرت خواهش فرمود از او راضی شود مادر به خاطر آن حضرت از جوان در گذشت و زبان آن جوان به کلمه توحید باز شد .

حضرت به او فرمود  چه می بینی ؟ گفت مردی سیاه و زشت روی بدبوی ، مرا رها نمی کند حضرت جمله ای یادش دادند  خواند و عرض کرد  می بینم مردی سفید رنگ خوشروی ، خوشبوی و خوشمنظر رو به من آورد و هیولای مهیب اولی از من دور شد . فرمود  همان جمله را تکرار کن پس از آن هیولای وحشتناک به کلی محو گردید .

 آن حضرت شاد شد و فرمود  خدا او را آمرزید آنگاه جوان از دنیا رفت.

#نیکی_به_والدین
#داستان_آموزنده
کانال خودسازی و چله ترک گناه
@tarkgonah

اقرار جوان گناهكار

تیوا
23:06
بازدید : 211


💥اقرار جوان گناهكار

منصور بن عمّار مى گويد : شبى از شب ها🌙 از خانه بيرون آمدم و از درب خانه اى عبور كردم ، صداى مناجات و راز و نياز جوانى را شنيدم كه اينگونه با پروردگارش راز و نياز مى كرد :

« پروردگارا ! هنگامى كه تو را معصيت مى كردم به قصد مخالفت و نافرمانى نبود ، هواى نفس بر من چيره شد😭 شيطان فريبم داد😔 در نتيجه ستمكار بر خود شدم و خويش را در معرض خشم تو قرار دادم »

چون اين سخنان را از او شنيدم سر بر شكاف در نهادم و اين آيه را از قرآن خواندم :
✨✨✨
« اى اهل ايمان خود و خانواده خود را از آتش دوزخ حفظ كنيد ، آتشى كه آتش گيره اش مردم و سنگ هاست ، بر آن آتش فرشتگان سخت دل و سخت گير گماشته شده اند ، از آنچه خدا به آنان فرمان مى دهد سرپيچى نمى كنند و آنچه را مأمورند انجام مى دهند »😣😓

چون اين آيه را تلاوت كردم ، صداى ناله آن جوان بلند شد و من از در آن خانه عبور كردم .

فردا صبح كه به در آن خانه گذر نمودم ، پيرزنى را آنجا ديدم كه زارى و فغان مى كرد و مى گفت : فرزندى داشتم كه شب ها از خوف حق گريه مى كرد😢 شب گذشته وقت مناجاتش كسى آمد و سر به در خانه نهاد و آيه اى از آيات عذاب حق را تلاوت كرد ، پس جوانم نعره زد و به اندازه اى گريه كرد تا آن كه جان به جان آفرين داد .

گفتم : مادر آن آيه را من خواندم و من سبب شدم كه روح او به عالم بقا شتافت😔 اجازه مى دهى او را غسل دهم ؟
 گفت : آرى . چون قطيفه از رويش برداشتم ديدم پلاسى در گردن دارد ، چون پلاس را از گردنش گشودم ديدم با خط سبز بر سينه او نوشته شده : ما اين عبد را به آب توبه غسل داديم !

📚عبرت آموز، آیت الله حسین انصاریان


🎯کانال خودسازی و چله ترک گناه
Telegram.me/tarkgonah

توبه ی مرد بیابانی

تیوا
23:00
بازدید : 319

توبه ی مرد بیابانی

اصمعى مى گويد : در بصره به سر مى بردم ، نماز جمعه را خوانده و از شهر بيرون رفتم ، مرد عربى را ديدم بر شترى نشسته و نيزه اى در دست دارد ، چون مرا ديد گفت : از كجايى و از كدام قبيله اى ؟ گفتم : از طايفه اصمع ، گفت : تو آنى كه معروف به اصمعى هستى ؟ گفتم : آرى ، من آنم ، گفت : از كجا مى آيى ؟ گفتم : از خانه خداى عزّ و جل ، گفت :

آيا در زمين براى خداوند خانه اى هست ؟

گفتم : آرى ، خانه مقدس معظم ، بيت الله الحرام ، گفت : آنجا چه مى كردى ؟ گفتم : كلام خدا مى خواندم ، گفت :

آيا براى خدا كلامى هست ؟

گفتم : آرى ، كلامى شيرين ، گفت : چيزى از آن را بر من بخوان ، سوره والذاريات را خواندم تا به اين آيه رسيدم :

( وَفِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ )(30) .

و روزى شما و آنچه كه به شما وعده داده شده در عالم بالاست .

گفت : اين كلام خدا و سخن او است ؟ گفتم : آرى ، سخن اوست كه به بنده اش محمد (صلى الله عليه وآله) نازل كرده ، گويى آتشى از غيب در او زدند ، سوزى در وى پديد آمد ، دردى شگفت آور از درونش سر زد ، نيزه و شمشير را بينداخت ، شتر را قربانى كرد و به تهيدستان واگذاشت ، لباس ستم از تن بينداخت و گفت :

اصمعى ! آيا به نظرت مى رسد كسى كه در جوانى به عبادت و طاعت برنخاسته ، قبول درگاه شود ؟

گفتم : اگر نمى پذيرفتند چرا پيامبران را مبعوث به رسالت كردند ، رسالت انبيا براى اين است كه فرارى را باز گردانند و قهر كرده را آشتى دهند .

گفت : اصمعى اين درد زده را دارويى بيفزاى ، و خسته معصيت را مرهمى بنه .

دنباله آيات خوانده شده را شروع كردم :

( فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَالاَْرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنطِقُونَ )

پس به خداى آسمان و زمين قسم كه وعده خدا حق است همانند سخنى كه با يكديگر داريد .

چون آيه را قرائت كردم چند بار خود را به زمين زده و نعره كشيد ، و همچون والهى سرگردان و حيران رو به بيابان نهاد .

او را نديدم تا در طواف خانه خدا ، دست به پرده كعبه داشت و مى گفت :

من مثلى وأنت ربّى ، من مثلى وأنت ربّى ؟

مانند من كيست كه تو خداى منى ، مانند من كيست كه تو پروردگار منى ؟

به او گفتم : با اين كلام و حالى كه دارى مردم را از طواف باز داشته اى ، گفت : اى اصمعى ! خانه خانه او و بنده بنده او ، بگذار تا براى او نازى كنم ، سپس دو خط شعر خواند كه مضمونش اين است :

اى شب بيداران ! چه نيكو هستيد ، پدرم فداى شما باد چه زيبا هستيد ، درب خانه آقاى خود را بزنيد ، به يقين در به روى شما باز مى شود .

سپس در ميان جمعيت پنهان شد ، آنچه از او جستجو كردم او را نيافتم ، حيرت زده و مدهوش ماندم ، طاقتم از دست رفت ، برايم جز گريه و ناله نماند.

📚عبرت آموز، آیت الله حسین انصاریان

کانال خودسازی و ترک گناه
Telegram.me/tarkgonah

عمل خیر جوان و طول عمرش

تیوا
17:46
بازدید : 135

عمل خیر جوان و طول عمرش

زن و شوهر متدّين و باصفایی به يكى از پيامبران خدا به نام يهودا مراجعه كردند و گفتند : ما از زمان ازدواج اشتياق به داشتن اولاد در قلبمان موج مى زد ولى تاكنون كه سال هاست از ازدواج ما گذشته از نعمت اولاد بى بهره مانده ايم ، از شما درخواست دعا و شفاعت نزد حق داريم تا اگر مصلحت باشد فرزندى به ما عطا شود . خطاب رسيد : به هر دو بگو من حاضرم پسرى به آنان عنايت كنم ولى شب عروسى او شب مرگ اوست ، اگر مى خواهند به آنان عطا نمايم !


احمد خضرویه و دزد

تیوا
12:43
بازدید : 287


🔴احمد خضرویه و دزد

دزدى به خانه احمد خضرويه آمد ، در خانه او چيز قابل توجهى براى سرقت نيافت ، خواست با دست خالى از خانه احمد بيرون رود ، بزرگوارى و عطوفت احمد مانع شد كه دزد با دست خالى از خانه بيرون رود ، ندا داد : اى دزد ! راضى نيستم با دست خالى از خانه ام بيرون روى ! دلوى از آب چاه برگير و غسل توبه كن ، سپس وضو بساز و مشغول نماز و توبه و استغفار شو ، شايد وسيله اى فراهم گردد كه با دست خالى از خانه من نروى . چون افق روشن صبح دميد ، بزرگى صد اشرفى به عنوان هديه نزد شيخ آورد ، شيخ آن صد اشرفى را به دزد داد و گفت : اين پاداش ظاهرى يك شب عبادت و اخلاص توست . دزد را حالتى دست داد كه از همه گناهان توبه كرد و روى به خدا كرد .



📚عبرت آموز،


کانال خودسازی و چله ترک گناه
Telegram.me/tarkgonah




ابراهیم نفرین نکن

تیوا
12:15
بازدید : 211

ابراهیم نفرین نکن!

وَكَذلِكَ نُرِى إِبرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكونَ مِنَ المُوقِنِينَ )
« و اينگونه ملكوت آسمان ها و زمين را به ابراهيم نمايانديم و براى اين كه از زمره اهل يقين گردد »

 نوشته اند كه : خدا وقتى چشم انداز ابراهيم را همه آسمان ها و زمين قرار داد ، و همه حجاب ها را از ديده او برداشت ، و زمين و آنچه در او بود را مشاهده كرد ، مرد و زنى را در حال زنا ديد ، همان لحظه نفرين كرد ، پس هر دو هلاك شدند ، سپس دو نفر ديگر را در آن حال ديد ، باز نفرين كرد هر دو نابود شدند ، چون دو نفر ديگر را در آن حال ديد و خواست نفرين كند به او وحى شد : نفرين خود را از بندگان و كنيزان من بردار ، يقيناً من آمرزنده و مهربان و بردبار و جبّارم ، گناهان بندگانم به من زيان و ضرر نمى رساند ، چنان كه طاعتشان به من سود نمى دهد .

من با بندگانم يكى از سه كار را انجام مى دهم : يا توبه مى كنند و من توبه آنان را مى پذيرم و گناهانشان را مى آمرزم و عيوبشان را مى پوشانم . يا عذاب را از ايشان باز مى دارم ، چون مى دانم از صلب ايشان فرزندانى مؤمن به وجود مى آيد ، پس با پدران ناسپاسشان مدارا مى كنم تا مؤمنان از صلب آنان به دنيا آيند ، وقتى مؤمنان به دنيا آمدند در صورتى كه پدرانشان توبه نكرده باشند عذاب را بر آنان مقرر مى دارم . و اگر نه اين بود و نه آن ، آنچه از عذاب در آخرت براى آنان آماده كرده ام بزرگ تر است از آنچه تو براى آنان مى خواهى .

اى ابراهيم ! مرا با بندگان خود واگذار كه منم بردبار و دانا و حكيم و جبار ، به دانايى خود زندگى آنان را تدبير مى كنم و قضا و قدرم را بر آنان جارى مى سازم.

📚عبرت آموز
#داستان_آموزنده

🎯کانال خودسازی و چله ترک گناه
Telegram.me/tarkgonah

داستان سیب و دخترک

تیوا
11:37
بازدید : 152

دختر کوچولویی دو تا سیب در دو دست داشت که مادرش وارد اطاق شد. چشمش به دو دست او افتاد. گفت: «یکی از سیباتو به من میدی؟»
دخترک نگاهی خیره به مادرش انداخت و نگاهی به این سیب و سپس آن سیب. اندکی اندیشید. سپس یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب.
لبخند روی لبان مادرش خشکید. سیمایش داد میزد که چقدر از دخترکش نومید شده است. امّا، دخترک لحظه‌ای بعد یکی از سیب‌های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت: «بیا مامان این سیب شیرین‌تره!»
مادر خشکش زد. چه اندیشه‌ای به ذهن خود راه داده بود و دخترکش در چه اندیشه‌ای بود.
هر قدر باتجربه باشید، در هر مقامی که باشید، هر قدر خود را دانشمند بدانید، قضاوت خود را اندکی به تأخیر اندازید و بگذارید طرف مقابل شما فرصتی برای توضیح داشته باشد.

سم میخوری؟

تیوا
11:21
بازدید : 90

آیت الله بهجت:

هیچ ذکری بالاتر و مهمتر از عزم پیوسته و همیشگی بر ترک گناه نیست؛ یعنی تصمیم داشته باشید اگر خداوند صدسال هم به شما عمر داد، حتی یک گناه نکنید،همچنان که اگر صد سال عمر کنید، حاضر نخواهید شد یک بار تَهِ استکانی زهر بنوشید؛ حقیقت و واقع گناه هم، زهر و سَمّ است.

✍️مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی بهجت (ره)

سخنانی از آِیت الله بهجت

تیوا
12:21
بازدید : 176

آیت الله بهجت ره


انسانی که نان خشکی اوراسیرمیکند،

ویا باسبزی وماست وپنیرمیتواندزندگی کند

این همه حرص وطمع به دنیاومال دنیابرای چه؟!


درمحضربهجت،ج۱،ص۳۱۴

_________________________________



⛔️نتیجه اعتماد به دشمن⛔️


آیت الله العظمی بهجت🔻

📝از وطن فروشی و وطن فروشان که غایت محـبت دول کفر است دور باشید. 

عواقب وطن فروشان به دول کفر را ملاحظه بنمائید! 

دیدیم و می بیـنیم که به محـلل های خـودشان، وفا نـمی کنند، 

👈مگر تا زمـانی که چــاره نـدارند، 

⛔️و پــس از آن، جـز پشـیمانی و عاقبت سوء برای تابعین آنها نمی ماند.

_____________________


🌷پرسش وپاسخ از حضرت آیت الله بهجت ره🌷

سئوال : زن و شوهری که بینشان خیلی اختلاف است چه باید بکنند ؟برای رفع اختلاف زن و شوهر چه باید کرد ؟ 


جواب : هر کدامشان که می خواهد رفع اختلاف شود یا فرد دیگر ، صدقه متعدد به افراد متعدد ، به دفعات زیاد بدهند و برای اصلاح ذات البین ، زیاد هم دعا بکنند . 

____________________



از حدیثِ «تَنَعَّمُوا بِعِبَادَتِي فِي الدُّنْيَا فَإِنَّكُمْ تَتَنَعَّمُونَ بِهَا فِي الْآخِرَةِ» (در دنیا به عبادت من متنعّم (دارایی و نعمت) شوید؛ زیرا در آخرت به همان متنعّم خواهید بود) برمی‌آید که عبادات قابلیت تنعم [در دنیا] را دارد، ولی ما عبادات را به‌گونه‌ای به‌جا می‌آوریم که گویا شلاق بالای سر ماست.


در محضر بهجت، ج١، ص٣۵٠

____________________


آیت‌الله بهجت ره:


مواظب باشید همواره در صراط مستقیم الهی حركت كنید و ذره‌ای از مسیر حضرت حق منحرف نشوید؛ زیرا اگر وارد صغیره شوید، پس‌فردا وارد كبیره می‌شوید و پس از آن كفر است.

_____________________


آیت‌الله بهجت قدس‌سره :


برای تسهیل طاعات و اجتناب از معصیت، راهی جز این نداریم که متوجه شویم و یقین کنیم که طاعت، نزدیکی به تمام نعمت‌ها و خوشی‌ها و دارایی‌ها و عزت‌هاست و معصیت، عبارت است از محرومیت و ناخوشی و نداری و ذلت و… .

(نکته‌های ناب، ص۵١)

_____________________



🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅

ایت الله بهجت ره


🌹اگر ملاقات خدا در آخرت ممکن باشد، در دنیا هم ممکن است به همان ملاک امکان؛ 


🌹منتها نه با دیدۀ سَر و بصر، بلکه با دیدۀ دل و بصیرت. 

_______________________

پرسش:


 کدام ذکر برای آرامش دل ، موثر تر است ؟ 


✅پاسخ:  🍃🌸احساس حضور خدا در همه حال،همه مسائل را حل می کند.

دست راست را روی قلب نهادن و قرائت سه بار سوره انشراح،برای آرامش دل مفید است.🍃🌸


_____________________

آیت الله بهجت(ره):


به چیزی غیر از توکل و یاد خدا برای انسان آرامش حاصل نمی شود و چیزی غیر از اعراض از یاد خدا و غفلت زندگی را تلخ و ناگوار نمی کند.

______________________


‍ آیت الله بهجت(ره):

«به غیر از حافظیت خدا، به هیچ چیز نباید اعتماد داشت. همه چیز در دست خداست.

در روایت است که «لاحول و لا قوة الا بالله» یعنی هیچ رو گرداندنی از گناهان نیست مگر با حفظ و نگه‌داری خود خدا و هیچ نیرویی بر طاعت و عبادت خدا نداریم، مگر به کمک و یاری خداوند.»

📚جناب عشق/ص۱۲

_____________________

آیت الله بهجت(ره):

«اگر ما جای خلفای بنی‌امیه و بنی عباس که خلافت را از اهلش غصب نمودند، بودیم و امکاناتی که برای آنها فراهم بود، برای ماهم فراهم می‌شد، آیا مانند آنها عمل نمی‌کردیم؟

از خدا میخواهیم که مورد چنین امتحانی قرار نگیریم، انسان در مقام امتحان یا مانند سلمان(ع) در اعلی علیین قرار میگیرد یا مانند معاویه در اسفل سافلین.»

📚رحمت واسعه/صفحه ۱۹۵


___________________





منبع: کمی تا بهجت🌷

@behjat135




چونان بی سواد ولی هوشمند

تیوا
18:02
بازدید : 164

چونان بی سواد ولی هوشمند

 

 چوپانی در بیابان مشغول چرانیدن گوسفندان بود، دانشمندی در سفر به او رسید و اندکی با او گفتگو کرد، فهمید که او بی‏سواد است، به او گفت: چرا دنبال تحصیل نمی‏روی؟ 

 چوپان گفت: من آنچه را که خلاصه و چکیده علوم (اسلامی) است آموخته ‏ام، دیگر نیازی به آموزش مجدد ندارم. 

دانشمند گفت: آنچه آموخته ‏ای برای من بیان کن. 

چوپان گفت خلاصه و چکیده همه علوم، پنج چیز است: 

1⃣ تا راستی تمام نگردد، دروغ نگویم. 

2⃣ تا غذای حلال تمام نشده، غذای حرام نخورم. 

3⃣ تا در خودم عیب است، عیب جویی از دیگران نکنم. 

4⃣ تا روزی خدا تمام نشده، به در خانه هیچ کسی برای روزی نروم. 

5⃣ تا پای در بهشت ننهاده‏ام، از مکر و فریب شیطان غافل نگردم. دانشمند او را تصدیق کرد و گفت: 

همه علوم در وجود تو جمع شده است و هر کس این پنج خصلت را بداند و به آن عمل کند به هدف علوم اسلامی رسیده است و از کتب علم و حکمت بی‏ نیاز است.


📚داستان دوستان


#داستان_آموزنده

🎯کانال خودسازی و چله ترک گناه

Telegram.me/tarkgonah


شیعه علی (ع) متواضع است

تیوا
17:53
بازدید : 137

🔶☑️شیعه علی (ع) متواضع است

حضرت امام عسكرى (عليه السلام) مى فرمايد : آگاه ترين مردم به حقوق برادران دينى و سخت كوش ترينشان در برآوردن حاجات آنان ، برترينشان از نظر شأن و مقام نزد خدا هستند و هركس در دنيا به برادران دينى اش تواضع و فروتنى كند نزد خدا از صديقين به شمار مى آيد و شيعه به حق على بن ابى طالب (عليه السلام) است .

سپس حضرت عسكرى (عليه السلام) مى فرمايد : دو برادر دينى على (عليه السلام) ـ پدر و فرزندى ـ مهمان آن حضرت شدند . امام براى خدمت به آنان برخاست و مقدمشان را گرامى داشت و هر دو را بالاى مجلس نشاند و روبروى آنان نشست ، سپس فرمان داد براى هر دو غذا آوردند و آنان از آن غذا خوردند . آن گاه قنبر طشت و آفتابه و حوله اى آورد و خواست دست پدر را بشويد ، حضرت از جا جست و آفتابه را از دست قنبر گرفت تا آب روى دست آن مرد بريزد . مرد دستش را به خاك ماليد و گفت : يا اميرالمؤمنين ! خدا مرا ببيند كه تو بر دست من با اين مقام و عظمتت آب مى ريزى ؟! حضرت فرمود : بنشين و دستت را بشوى ; زيرا خدا تو را و برادر دينى ات را مى بيند كه در اين زمينه ها امتيازى به تو ندارد و در خدمت به تو فضيلتى براى او نيست ، برادر دينى ات مى خواهد با شستن دست تو در بهشت زمينه خدمت به نفع خودش فراهم سازد ، آن هم خدمتى ده ها برابر عدد اهل دنيا و بر شمار خدمتكارانى كه در دنيا هستند !

پس مرد نشست و على (عليه السلام) به او گفت : تو را به حقى كه از من مى شناسى و آن را عظيم و بزرگ مى شمارى و تواضعى كه براى خدا دارى تا به آن پاداشت دهند سوگند مى دهم كه مرا به آنچه كه از خدمتم به تو افتخارت داده اند واگذارى و آنچنان با آرامش دستت را به وسيله من بشويى كه گويا قنبر آب روى دستت مى ريزد !

آن مرد تسليم تواضع على (عليه السلام) شد و دستش را با آب ريختن اميرالمؤمنين (عليه السلام)شست . وقتى كار تمام شد آفتابه را به فرزندش محمد بن حنفيه داد و فرمود : پسرم اگر فقط فرزند اين مرد مهمان من بود من خود آب به روى دستش مى ريختم ولى خداى عزّ و جلّ نمى پسندد كه بين پدر و پسر را چون با هم هستند فرق نگذارم ، پدر به روى دست پدر آب ريخت و بايد در اين موقعيت پسر روى دست پسر آب بريزد . پس محمد حنفيه به روى دست پسر آب ريخت و پسر دستش را شست . آن گاه حضرت عسكرى (عليه السلام)فرمود : كسى كه على (عليه السلام) را در تواضع و فروتنى پيروى كند شيعه واقعى او است.

📚عبرت، ایت الله انصاریان
#داستان_آموزنده
🎯کانال خودسازی و چله گیری ترک گناه
Telegram.me/tarkgonah

نفست را رام کن

تیوا
17:51
بازدید : 114

🔵نفست را رام کن

#داستان_آموزنده

روزى حضرت على (ع ) از درب دكان قصابى مى گذشت.
قصاب به آن حضرت عرض كرد:
يا اميرالمؤمنين! گوشت هاى بسيار خوبى آورده ام
اگر ميخواهيد ببريد!
 حضرت فرمود: الان پول ندارم كه بخرم.
عرض كرد من صبر مى كنم پولش را بعدا بدهيد.
 حضرت فرمود: من به شكم خود مى كويم كه صبر كند اگر نمى توانستم به شكم خود بگويم از تو مى خواستم كه صبر كنى ولى حالا كه ميتوانم به شكم خود مى گويم كه صبر كند.

آرى ، خاصيت نفس اماره اين است كه اگر تو او را وادار و مطيع خود نكنى او تو را مشغول و مطيع خود خواهد ساخت پس يا ازاده اى يا اسير و تمام سلوك در خلاصه مى شود در همين يك جمله ، بندهاى اسارت را پاره كنيد
على (ع ) كه در ميدان جنگ مغلوب عمرو بن عبدودها و مرحب ها نمى شود، به طريق اولى و صد چندان بيشتر هرگز بر خود نمى پسندد كه مغلوب يك ميل و هواى نفس گردد.

🌐حکایت ها و هدایت ها در آثار شهید مطهری(ره)، ص(64

🎯کانال خودسازی و چله گیری ترک گناه
Telegram.me/tarkgonah

آمرزش زن زناکار

تیوا
17:49
بازدید : 377

💥آمرزش زن زناکار

عابدى از كثرت عبادت پشت ابليس را شكست . روزى لشكرش را خواند و گفت : كدام يك از شما مى توانيد اين عابد را از گردونه عبادت خارج كنيد ؟ هركس مكر و حيله خود را بيان كرد ولى مقبول نيفتاد تا يكى از آنان گفت : من او را از راه نماز گمراه مى كنم . حيله او را پسنديد و وى را مأمور به گمراهى كشيدن عابد كرد !!

ادامه داستان در ادامه مطلب

الواطی استاد اخلاق

تیوا
18:03
بازدید : 189

✳️الواطی استاد اخلاق


ایام فاطمیه بود . من در شمیران پای منبر سید می رفتم، به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ده شب مراسم عزاداری بود، منبرش که تمام شد، برگشت به من گفت که فلانی! گفتم : بله، گفت: حالش را داری امشب برویم با همدیگر الواطی کنیم؟ 

من اول تعجب کردم، گفتم: آقا شوخی تان گرفته؟ گفت : نه، امشب می خواهیم برویم الواطی، پول منبر را گرفتیم پولدار شدیم، حالش را داری بیا تا برویم؟ گفتم : آقا اگر شما بروید الواطی ،ما هم هستیم، چون شما اگر الواطی هم بروید، معصیت خدا نیست، ثواب و حسنات است.گفت: پس ماشینت را روشن کن برویم ، ماشین را روشن کردیم و نشست بغل دست ما و گفت: راست برو میدان بهارستان.


ادامه داستان در ادامه مطلب

پیر روشن ضمیر

تیوا
18:02
بازدید : 108

🔴پیر روشن ضمیر


مرحوم آیت الله سید محمد حسین تهرانی نقل می‏کنند، دوستی داشتم از اهل شیراز به نام حاج مومن، او می‏گفت: 

یکی از ائمه جماعت شیراز روزی به من گفت بیا با هم به زیارت حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) برویم و یک ماشین دربست اجاره کرد و چند نفر از تجار در معیت او بودند، حرکت نموده به شهر قم رسیدیم و در آنجا یکی دو شب برای زیارت حضرت معصومه (علیه السلام) توقف کردیم و برای من حالات عجیبی پیدا می‏شد و ادراک بسیاری از حقایق را می‏نمودم. بالاخره به طرف تهران و سپس به طرف مشهد مقدس حرکت کردیم. از نیشابور که گذشتیم دیدیم مردی به صورت عامی در کنار جاده به طرف مشهد می‏رود و فقط یک کوله پشتی با خود داشت. اهل ماشین گفتند: این مرد را سوار کنیم ثواب دارد، ماشین هم جا داشت. 

ماشین توقف کرده چند نفر پیاده شدند و از آن جمله من بودم و مرد را به درون ماشین دعوت کردیم ولی او قبول نکرد، تا بالاخره پس از اصرار زیاد حاضر شد سوار شد به شرط آن که پهلوی من بنشیند و هر چه بگوید من مخالفت نکنم. 

سوار شد و پهلوی من نشست و در تمام راه برای من صحبت می‏کرد و از بسیاری از وقایع خبر می‏داد و حالات مرا یکایک تا آخر عمر گفت و من از اندرزهای او بسیار لذت می‏بردم و برخورد با چنین شخصی را از مواهب پروردگار و ضیافت حضرت رضا (علیه السلام) می‏دانستم تا کم‏کم به قدمگاه رسیدیم. 

همه پیاده شدیم، موقع غذا بود و من خواستم بروم و با رفقای خود غذا بخورم ولی او گفت: امروز با من غذا بخور! من نمی‏خواستم ترک رفاقت نمایم ولی چون ملزم شده بودم که از حرفهای او سرپیچی نکنم لذا به ناچار موافقت نموده و با آن مرد به کناری رفتیم و نشستیم. 

او از کیسه خود دستمالی بیرون آورد و نانی که گویا تازه بود با کشمکش سبز بیرون آورد و شروع به خوردن کردیم و سیر شدیم و بسیار لذت بخش و گوارا بود. 

در این حال گفت: حالا اگر می‏خواهی به رفقای خود سری بزنی و تفقدی بنمایی عیبی ندارد. من برخاستم و به سراغ آنها رفتم و دیدم در کاسه‏ای که مشترکاً از آن می‏خورند، خون و کثافات است و اینها لقمه بر می‏دارند و می‏خورند و دست و دهان آنها نیز آلوده شده ولی خودشان نمی‏دانند چه می‏کنند و با لذت غذا می‏خوردند، من هیچ نگفتم چون مامور به سکوت در همه احوال بودم. به نزد آن مرد بازگشتم، گفت: دیدی رفقایت چه می‏خوردند؟ تو هم از شیراز تا اینجا غذایت از همین چیزها بود و نمی‏دانستی، غذای حرام و مشتبه چنین است، از غذاهای قهوه خانه‏ها مخور، غذای کراهت دارد. 

گفتم: انشاء الله از این به بعد چنین می‏کنم. 

بعد گفت: حاج مومن! وقت مرگ من رسیده است، من از این تپه بالا می‏روم و آنجا می‏میرم، این دستمال را بگیر و پولی که در آن است را صرف غسل و کفن من بنما و هر کجا را که آقا سید هاشم صلاح بداند (آقای سید هاشم همان امام جماعت شیراز بود که در معیت او به مشهد آمده بودند) مرا دفن کنید. 

گفتم: آیا تو می‏خواهی بمیری؟ گفت: ساکت باش، من می‏میرم و این را به کسی مگو. 

سپس رو به مرقد مطهر ایستاد و پس از عرض سلام، گریه بسیار کرد و گفت: تا این جا پابوس آمدم ولی سعادت بیش از این نبود که به کنار مرقد مطهرت مشرف شوم. 

از تپه بالا رفت و من حیرت زده و مدهوش بودم، گوییی زنجیر فکر و اختیار از کفم بیرون رفته بود. 

لحظاتی بعد به بالای تپه رفتم، دیم به پشت خوابیده و پایش را رو به قبله دراز کرده و با لبخند جان داد، گویی هزار سال است که مرده است. 


از تپه پایین آمده و به سراغ آقای سید هاشم و سایر رفقا رفتم و داستان را گفتم، خیلی تاسف خوردند و از من مواخذه کردند که چرا به ما نگفتی و از این وقایع ما را مطلع ننمودی؟!

گفتم: خودش دستور داده بود و اگر می‏دانستم بعد از مردنش نیز راضی نیست، حالا هم نمی‏گفتم. 

تمام همراهان تاسف خوردند و همگی بالای تپه آمدیم و جنازه او را پایین آورده و در داخل ماشین قرار دادیم و به سمت مشهد رهسپار شدیم. 

وارد مشهد مقدس شدیم.


 حضرت آقا یک سره نزد یکی از علمای آنجا رفت و او را از این واقعه مطلع کرد. او با جماعت بسیاری آمدند و جنازه را غسل داده کفن نمودند و بر او نماز خواندند و در گوشه‏ای از صحن مطهر دفن کردند و من مخارج را از دستمال می‏دادم، چون از دفن فارغ شدیم، پول دستمال نیز تمام شد، نه یک ریال کم و نه زیاد! و مجموع پول آن دستمال دوازده تومان بود. 


📚معادشناسی ج۱ ص ۹۵

 

#داستان_آموزنده

کانال خودساری و چله ترک گناه

Telegram.me/tarkgonah


نه زنا کن نه روزه بگیر

تیوا
17:48
بازدید : 88

💥نه زنا كن، نه روزه بگير


#داستان_آموزنده


مردى به محضر حضرت سجاد (عليه السلام) آمد و گفت : من گرفتار زنانم ، روزى زنا مى كنم و روزى روزه مى گيرم ، آيا روزه ام كفاره زنايم مى شود ؟


 حضرت به او فرمود : چيزى نزد خدا محبوب تر از اين نيست كه اطاعت شود و از معصيت او بپرهيزند ، بنابراين نه زنا كن و نه روزه بگير ، سپس او را نزديك خود خواند و دستش را گرفت و به او خطاب كرد ، عمل اهل دوزخ را انجام مى دهى و اميد به ورود به بهشت را دارى ؟


📚کافی: 541/5


🎯کانال خودسازی و چله گیری ترک گناه

Telegram.me/tarkgonah


دعاى نيمه شب زندانى

تیوا
17:41
بازدید : 215

💥دعاى نيمه شب زندانى

#داستان_آموزنده

🔷در روزگار حكومت عبداللّه بن طاهر برخى از جادّه ها كه محل رفت و آمد مردم و كاروان ها بود ناامن شد . امير عبداللّه عده معينى را به پاسدارى از جادّه ها گماشت.
 در يكى از جادّه ها ده دزد را گرفتند و به جانب مركز حكومت گسيل دادند ، ولى يكى از آنان نيمه شب فرار كرد.
 فرمانده پاسداران به نظرش آمد كه شايد عبداللّه بن طاهر بگويد از او رشوه گرفتى و وى را فرارى دادى ، پس خود بايد به جاى او جريمه شود . حلاج بى گناهى را كه براى گذران معيشت از شهرى به شهرى به مزدورى مى رفت ، از وسط جاده گرفتند و او را دست بسته در جمع دزدان قرار دادند تا عدد نفرات تكميل شود . ده نفر را نزد عبداللّه بن طاهر آوردند . فرمان داد همه را به زندان اندازيد .
شبى مأموران به زندان آمدند و دو نفر را براى اعدام به چهارسوق شهر بردند . حلاج در اين ميان گفت : فرزندانم گمان مى كنند در شهرى نزد استادى مشغول كارم ، چه خبر دارند كه ستمگرى مرا بدون گناه همراه دزدان جاده ها به زندان انداخته . در آن لحظه شب دو ركعت نماز خواند ; سپس سر به سجده گذاشت و مشغول دعا و راز و نياز با حضرت بى نياز شد .
عبداللّه بن طاهر در آن وقت شب خواب ديد چهار بار از تختش به زمين افتاد . از خواب پريد ، وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند و خوابيد . خواب ديد چهار مار سياه پرقدرت حمله كردند و تختش را سرنگون ساختند ; بيدار شد . چراغ طلبيد و گماشتگان قصر را خواست و گفت : مظلومى در اين وقت شب به درگاه حق نالان است . پس از جستجوى زياد وارد زندان شدند ، حلاج را در حالى عجيب ديدند ، او را نزد امير آوردند ، پس از روشن شدن جريان فرمان داد : ده هزار دينار نزد حلاج آوردند . سپس به حلاج گفت : مرا به تو سه حاجت است : 1 ـ حلالم كن . 2 ـ اين هديه را بپذير . 3 ـ هر زمان حاجتى داشتى نزد من آى تا حاجتت را روا كنم .

حلاج گفت : من دو حاجت از سه حاجتت را مى پذيرم و آن حلال كردن تو و قبول اين هديه است ، ولى سومى را هرگز نمى پذيرم ; زيرا كمال ناجوانمردى است كه درگاهى كه به خاطر ناله و زارى من تخت تو را سرنگون كرد رها كنم و به درگاه مخلوق ضعيف هيچ كاره روم !

🌐پایگاه عرفان
🎯کانال خودسازی و چله گیری ترک گناه
Telegram.me/tarkgonah

مطالب مذهبی برای تلگرام سری 1

تیوا
11:48
بازدید : 261





🌻🍃 آیت الله مجتهدے تهرانے(ره):


در روایت آمده است:

💖 هـرڪس از شدت تـرس خـدا زیاد گریه ڪند

به ازاے هـر قطره اشڪی ڪہ می ریزد ، خداوند هـزار خانہ در بہشت بہ او مے دهد

خـدا بـہ مـا توفیق بدهد که اگر گریـہ مان نمۍ گیرد ، اقلا تباڪی ڪنیم

🌻🍃شب ها به یاد گناهانمون بیفتیم و مثال بچـہ ای ڪه مرتڪب خطایے شده اند و از پـدرشان خجـالت مے کشند و سرشـان را پاییـن مے اندازند

ما هم سحـر بلنـد بشویم ، سرمـان را پایین بیاندازیم

《به خدا 💖 بگوییم: از تو خجالت می ڪشیم》

🌹 https://telegram.me/joinchat/A6bBgzv2NvgCRzKpJ-VT3w




🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟


پروردگار! 💞
❄️مرا نعمت دادی، ولی مرا شاکر نیافتی و دچار مصیبتم کردی، ولی صبورم ندیدی.
❄️پس با ترک شکر، نعمتت را سلب نکردی و با ناشکیبایی من، بر شدت آن نیفزودی.


پروردگارا! 💞
❄️از بزرگوار، جز بزرگواری نیاید.



ای آقا و مولایم! 💞
❄️آیا برای گرزهای آتشین، اعضای بدنم را خلق کرده ای؟ یا اندام درونی مرا برای نوشیدن آب های گرم دوزخ خلق کرده ای؟


خداوندا! 💞
❄️اگر مرا به گناهانم بازخواست کنی، من تو را به کرم و بخششت می خوانم.
❄️اگر مرا با خطاکاران قراردهی، دوستی ام نسبت به تو را به اطلاع آنان می رسانم.


ای آقای من! 💞
❄️طاعتم، تو را بهره ای نداده است و گناهم به تو ضرری نمی رساند.

✍پس آنچه را به تو سود و بهره ای نمی رساند، به من عنایت کن
✍و آنچه را به تو زیان نمی رساند، به من ببخشای.
👌به درستی که تو مهربان ترین مهربانانی.

#نیایش


🌹 https://telegram.me/joinchat/A6bBgzv2NvgCRzKpJ-VT3w


🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟


ادامه در ادامه مطلب ...

بلوک پایین
مطالب محبوب
آخرین مطالب ارسالی سایت
بلوک چپ
ورود به سایت
رمز عبور را فراموش کردم ؟
عضویت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
مطالب تصادفی
کدهای اختصاصی
بلوک چپ
تبلیغات متنی
محل تبلیغات متنی شما با قیمت ارزان
YOUR ADS
تبلیغات متنی
محل تبلیغات متنی شما با قیمت ارزان
YOUR ADS
تبلیغات متنی
محل تبلیغات متنی شما با قیمت ارزان
YOUR ADS